فساد و فرهنگ مافیایی در افغانستان
تعداد بسیاری از پژوهشگران، یکی از دلایل سقوط جمهوریت را «فساد» میدانند. در اینکه نظام جمهوریت در افغانستان یک نظام فاسد بود تردیدی نیست، اما گزارشهایی که از افغانستان به ما میرسد نشان میدهد که حکومت طالبان نیز در فساد چیزی کم از نظام پیشین ندارد.
چند روز پیش یکی به دفتر آمده بود و میگفت که کارمندان حکومت طالبان در دو سال اخیر هر کدام از پول رشوت و اختلاس صاحب خانه و موتر شدهاند. او حکایت میکرد که طالبان حتا از ۵۰۰ افغانی به بالا را به عنوان رشوت میپذیرند و در مطالبه آن هیچ احساس شرم و خجالتی نمیکنند.
به روایت او، هر کدامی از فرماندهان طالبان امروزه به یک مافیای بزرگ تبدیل شدهاند؛ مافیایی که دزدی میکنند، رشوت و حتا آمادهاند که در بدل پول آدم بکشند.
من وقتی صحبتهای او را شنیدم این پرسش شکل گرفت که چرا با وجود تغییر نظامها و حکومتها در افغانستان، اما یک چیز همیشه در کشور ما ثابت باقی میماند: فساد؟ چرا فساد در افغانستان این همه بیداد میکند؟ آیا حضور فساد در این سرزمین، ناشی از حماقت فردی است یا ساختاری؟
به نظر می رسد علل وجود گسترده فساد در افغانستان را باید در فرهنگ این کشور، جستجو کرد.
افغانستان نیز مانند جنوب ایتالیا، از یک نوع فرهنگ مافیایی رنج میبرد که ریشههای عمیقی در میان مردم مان داشته و فعالیتهای روزمره آنها را هدایت و رهبری میکند.
عناصر مهم این فرهنگ که برخی از آن به نام «کدهای مافیا» نیز یاد میکنند، به شرح زیر اند:
بی اعتمادی ملی
دانشمندان، در پژوهشهایی که پیرامون جوامع فسادزده داشته اند، از اعتماد ملی به نام «سرمایه اجتماعی» یاد کرده و به این نتیجه رسیده اند که بی اعتمادی، یکی از عناصری است که به رشد و تقویت سازمانهای مافیایی و بزهکار کمک نموده و یک جامعه را به فساد ترغیب میکند و از توسعه همکاری اجتماعی جلوگیری به عمل میآورد.
فرانسیس فوکویاما، در این مورد داستانی را در باره مردم جنوب ایتالیا تعریف میکند که خیلی آموزنده است:”یکی از رؤسای بازنشسته مافیا به خاطر میآورد که وقتی پسر جوانی بود پدرش که یکی از اعضای مافیا بود، او را به بالای دیواری فرستاد و از او خواست به پایین بپرد و به او قول داد که وقتی بپرد، او را خواهد گرفت. در ابتدا او از پریدن سر بازمیزد؛ اما پدر آنقدر اصرار کرد تا او پرید و با صورت خود به شدت به زمین خورد. منطق پدر در این چند کلمه خلاصه میشد:”باید یاد بگیری که به هیچکس، حتی والدینت اعتماد نکنی.”
متاسفانه باید گفت که در افغانستان نیز به دلیل حضور قوی فرهنگ سیاسی تابعیت و خانواده پدرسالار، این بیماری بینهایت فراگیر بوده و هیچ کسی به کسی دیگر اعتماد نمیکند.
یکی از سفیران کشورهای خارجی در گزارشی نوشته بود:”دو افغان هیچ گاهی باهم کنار نمیآیند، حتی برای گرفتن پول از نزد نفر سوم.”
مهم ترین پیامدی که این بی اعتمادی دارد، از همکاریهای اجتماعی جلوگیری نموده و روحیه فردیت و خودخواهی را که به سود فساد و فعالیتهای مافیایی میباشد، تقویت میکند.
خانواده سالاری منفی
یکی دیگر از کدهای مافیایی، خانواده سالاری غیراخلاقی میباشد.
بانفیلد و پوتنام، در تحقیقاتی که پیرامون جنوب ایتالیا انجام داده اند “خانواده سالاری غیراخلاقی” را یکی از مهم ترین علل رشد فساد در آن جامعه دانسته میگویند که این پدیده در تضاد با فرهنگ مدنی میباشد که یکی از ارکان جوامع توسعه یافته و بهنجار میباشد.
فوکویاما، در مورد خانوادهسالاری غیراخلاقی رایج در جنوب ایتالیا، میگوید که یکی از هنجارهای حاکم بر این جامعه این است:”در هر فرصتی از امتیازات افراد خارج از خانواده خویش به نفع خانواده ات، استفاده کنید؛ زیرا در غیر آن صورت دیگران چنین خواهند کرد.”
ادوارد بانفیلد، در جایی پیرامون پیامدهای منفی این پدیده، مینویسد:”در جامعهای توام با خانواده سالاری غیراخلاقی، هیچ کس به غیر از امتیازات خصوصی برای منافع گروهی یا جامعه تلاش نمیکند.”
به نظر می رسد پیشینه این بحث برمیگردد به دوران افلاطون.
این پیر خرد یونان، بارها در آن زمان از پیامدهای این پدیده انتقاد نموده و پیشنهاد کرده بود که “کودکان باید از روز اول در نهادهای عمومی شرکت داده شوند؛ نه اینکه فقط والدین شان را بشناسند.”
با توجه به این مسایل، باید گفت که افغانستان نیز از این پدیده رنج میبرد.
در کشور ما به دلیل حضور دیرینه نگرش قبیله ای، خانواده حرف اول را زده و پیوندهای اجتماعی، تنها در چارچوپ خانواده تعریف میشود و بس.
فرهنگ شتابزدگی
یکی دیگر از ویژگیهای مردم افغانستان، شتابزده بودن آنان است.
افغانستانیها شتابزده هستند و فکر میکنند برای رسیدن به آمال و آرزوهای شان، باید سریع عمل کنند و به ابزارهایی متوسل شوند که یکشبه زندگی آنها را دگرگون سازد.
از همینجاست که افغانستانیها برای رسیدن به قدرت، بهترین ابزار را کودتا فکر میکنند و برای رسیدن به ثروت، اختلاس و فساد را.
رابرت مرتون، جامعه شناس معروف غربی، بر این عقیده است که در هر سرزمینی که چنین فرهنگی وجود داشته باشد، فساد در آن اوج خواهد گرفت و فعالیتهای مافیایی بیداد خواهد کرد.
مارتین لیپیست، در جایی می نویسد که ارزیابیهای جهانی و فراملی برگرفته از فرضیات مرتون در باره رابطه میان انگیزه موفقیت کاذب و فساد، نشان میدهد که:”کشورهای نه چندان ثروتمندی که به ایجاد انگیزه موفقیت کاذب میپردازند، بیشتر از دیگران فاسد هستند. مثلاٌ، روسیه، کوریای جنوبی و ترکیه که به ایجاد این انگیزه بیشتر مبادرت میورزند، فاسدتر هستند؛ اما در مقابل، شهروندان کشورهای سویدن و ناروی که بیشتر به دنبال دستیابی به ابزارهای مناسب هستند، کمتر به فساد متوسل میشوند.”
خلاصه اینکه کدهای مافیایی در افغانستان باعث گردیده است که در اینجا هر حکومتی به فساد آلوده گردد.
عبدالله شیرزاد