افغانستانبرگزیده های سایتتحلیلتیتر یک

آیا افغانستان درگیر بحران بین‌المللی است؟

در بسیاری از گفتمان‌های سیاسی گفته می‌شود که افغانستان با بحران‌های سیاسی، اجتماعی و … درگیر است، آیا می شود، به این بحران‌ها پایان داد؟ عوامل و انگیزه‌های این بحران‌ها چیست؟

به باور آگاهان، نبود عدالت، تطبیق نشدن قانون، (اثر منفی قوانین و عدم تطبیق درست پالیسی‌ها) نقش منفی رسانه‌ها و استفاده سوء از دموکراسی، کم‌سوادی توام با اختلافات دیرینه قومی، نقش همسایه‌ها در بی‌ثبات‌سازی افغانستان، نفرت پراکنی توسط مخالفان، نارضایتی مردم از دولت، بد امنی، نبود اقتصاد پایدار، نبود حاکمیت سراسری در کشور، از هم گسستگی‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و ضعف مدیریت در سطح نظام را از عوامل اصلی و فراهم‌کننده زمینه بحران‌های ملی و بین‌المللی دانسته شده است.

به گفته کارشناسان، دولت‌هایی که نتواند امنیت کشور و مردمش را تامین، پراگندگی‌های اقتصادی را مهار، قانون را نافذ؛ عدالت را رعایت و رضایت شهروندان را کسب کند، خود به عامل عمده و اساسی فراهم‌سازی بحران در یک کشورافزوده می شود.

چه وضعیتی را می توان بحرانی دانست؟ تحلیل‌گران و پژوهش‌گرانی که در رابطه به تحلیل بحران‌ها پرداخته اند، به این باور اند که هر نوع حادثه یا وضعیت خاصی را نمی‌توان بحران نامید. به همین دلیل در خصوص تحلیل بحران‌ها دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد، یکی از این دیدگاه‌ها، دیدگاه سیستمی است. در قالب این دیدگاه بحران به وضعیتی گفته می‌شود که نظم سیستمی در کل، یک سیستم یا در بخشی از سیستم مختل شود و هماهنگی لازم از میان برود. حتا اگر یک بخش فرعی یک سیستم نتواند درست کار کند و یا کم از کم با بخش‌های دیگر ناهماهنگ باشد، به معنای این است که در کل نظم سیستم به مشکل مواجه شده است

اگر بخواهیم وضعیت بحرانی را به گونه‌ی واضح در چند شاخص نشان دهیم به گونه‌ی زیر ممکن است یک وضعیت بحرانی ظهور کند. یک مشکل پیچیده یا غیر معمول به‌وجود آید طوری که توانایی تصمیم گیرندگان و مدیران عالی از حل آن عاجز باشد؛ وضعیت ناپایدار مشکل‌زا یا یک خطر بزرگ که باعث شود مردم در ترس و دلهره قرار گیرند وضعیتی که دسترسی به نتایج مورد انتظار غیرممکن است. به این معنا که کاکرد اجزا و عناصر یک سیستم بسیار نامتوازن و نا هماهنگ باشد. وقتی عناصر سیستم نامنظم باشد سیستم بی‌هدف می‌شود، این سیستم می‌تواند یک سازمان باشد، یک حزب باشد یا ساختار اجتماعی در سطح یک کشور باشد؛

اتفاقی که در زمان ویژه و خاصی رخ می‌دهد یعنی به این معنا که در یک حالت عادی برخلاف انتظار یک جرقه‌ی کوچک ممکن است سرآغاز حوادث بزرگ شود.

آگاهان و پژوهش‌گران حدود دوازده نوع بحران را شناسایی کرده‌اند. با توجه به میزان کارایی و مشروعیت سیستم‌ها برخی بحران‌ها متناسب با وضعیت سیستم‌ها رخ می‌دهد. به‌خصوص در کشورهایی که نظم اجتماعی و مشروعیت سیستمی ضعیف دارند، احتمال وقوع بحران‌ها بیشتر است.

آیا افغانستان درگیر بحران است ؟ بسیاری دراین مورد نظریه‌های خاص دارند، برخی افغانستان را درگیر بحران  می‌دانند اما شماری فکر دگر دارند به هر صورت، در خصوص این‌که افغانستان به عنوان یک کشور جهان سوم از مسایل مزمن و دیرینه رنج می‌‌برد. آیا می‌توان وضعیت نامطلوب کشور را بحرانی خواند؟ بحران به معنای مطلوب بودن شرایط همه جانبه در یک کشور نیست. بعضی رخدادها و حادثه‌ها در افغانستان قابل پیش‌بینی است. به طور مثال می گوییم اقتصاد کشور بیش‌تر وابسته به کمک‌های بین‌المللی است، اگر این کمک‌ها ناگهانی قطع شود، ممکن است باعث شکل‌گیری یک بحران مالی و اقتصادی در کشور شود. یا این که جنگ‌جویان طالب اگر به قدرت برسند یا بخشی از کشور را در تصرف خود در آورند، چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟ این‌ها از اتفاق‌های روزمره است که ذهنیت‌های مختلفی در مورد شان وجود دارد.

افغانستان در طول تاریخ  با بحران جدی و مزمن دست و پنجه نرم می‌کند. اما این‌که میزان این بحران تا چه‌اندازه و چه راه‌حل‌های برای آن می‌توان پیشنهاد کرد، نکته‌ی است که اتفاق نظر درباره‌ی آن وجود ندارد. برای جامعه‌ی افغانی نکته‌ی اصلی، رهایی از بحران است. اما بدون درک بُعدها و ماهیت بحران رهایی از آن امکان ندارد. بحران در سطح ملی با امکانات ملی قابل حل است و اگر فراتر از سطح ملی باشد، بُعد منطقه‌ای پیدا می‌کند و با امکانات و ابتکارهای منطقه‌ای می‌توان به سراغ آن رفت. نگاهی تاریخی به پس منظر بحران افغانستان نشان می دهد که این بحران از سطح ملی  و منطقه‌ای دیری است که عبور کرده و اکنون ماهیت و ابعاد بین‌المللی یافته است. بحرانی با ماهیت و ابعاد بین‌المللی تنها می‌تواند راه حل بین‌المللی داشته باشد. بنابراین سخن گفتن از راه حل ملی یا راه حل منطقه‌ی هر چند ممکن جذاب باشد ولی عملی نیست و حتا از حسن نیت نیزبیان نمی‌شود. چرا افغانستان درگیر بحران بین‌المللی است؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، نظر کوتاه داشته باشیم به پس‌منظر تاریخی این بحران،

می دانیم که بحران افغانستان سه دهه سابقه دارد و پس از سقوط رژیم کمونیستی ماهیت بحران تغییر کرد و مشکلات به نحو دیگری ادامه یافت. ادامۀ جنگ‌ها در دوران مجاهدین نشان ظرفیت پایین ملی جهت حل بحران بود و ناگزیر ماجرا بُعد منطقه‌ای پیدا کرد. دوام جنگ معنای جز این ندارد. امکانات و ظرفیت ملی برای مهار مشکلات کفایت نمی‌کند و ناچار باید به ابتکار و راه حل‌های منطقه‌ای روی آورد. در سراسر دهه ۷۰ ابتکار عمل در دست کشورهای منطقه بود تا راه حل مناسبی برای بحران افغانستان  بیابند.

ناهمگونی‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه بیش از آن بود که این کشورها بتوانند بر سر راه حلی در مورد افغانستان به توافق برسند. کسانی از راه حل منطقه‌ای یاد می‌کند که گمان می‌رود بیش‌ترین سهم را در ناکامی طرح‌های منطقه‌ای داشته و یک دهه فرصت و امکانات منطقه را هدر داده و خسارات انسانی و مادی زیادی را بر منطقه، به خصوص مردم افغانستان تحمیل کرده است. طرح راه حل منطقه‌ای پیش از آن‌که یک راه حل عملی باشد از گونه‌ی خصومت و بدبینی با جامعه بین‌المللی ناشی می شود

بنا براین قابل ذکر است که بحران افغانستان راه حل بین‌المللی دارد و آگاهی از این نکته برای هر گونه اقدام و طرح بعدی مفید و راه‌گشا است. اکنون همه باید این واقعیت تلخ یا شیرین را بپذیریم که بدون حضور جامعه جهانی هیچ چشم‌انداز مطمینی دیگری پیش‌رو نیست و با موعظه‌های پرشور کسانی که با حضور جامعه جهانی امکان بد گویی آنان را یافته است، نمی‌توانیم نفعی ببریم لذا دولت ما باید از این حضور به نفع کشور استفاده ببرند.

ملکه همدرد/ رشد

 

برچسب ها
نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن