بداخلاقی سیاسی، فرهنگ نهادینهشدهء قدرتمندان در افغانستان
وقتی در روز های عید گذری بر شهر زنید، میبینید که چهگونه قدرتمداران در شهر گشت و گذار میکنند. آنها برای رفتنِ عیدی به خانههای همدیگر رقابت سختی دارند. موترهای قشنگ و محافظین فراوان و سرعت زیاد نشانگرِ قدرتِ بیشتر است. آنها در شهریکه خون در خیابان، مسجد، تکیهخانه، مکتب و خانههایش جاریاست، با لباسهای آراسته به همدیگر عیدی میدهند. آیا به این فکر کردهاید محافظینی که در برابر خون خود از زندهگی آنها حفاظت میکنند، به سان آنها انسان هستند، خانواده و عید دارند. همین اکنون صدها و حتا به قول یکی از نهادهای نظارتی هزاران سرباز مشغول محافظت این «رهبران» قدرت هستند. شرایط امنیتی در شهر به گونهء شکل گرفته که این «رهبران» با یک موتر زره، یک موتر همکار و دو محافظ مسلح میتوانند خود را از خطر ترور، گروگانگیری و یا تهدید فردی نجات دهند. زیرا کمربندهای امنیتی در اطراف شهر این فرصت را از تروریستان تا حد زیای گرفته است. اما اینها با داشتن دهها محافظ جلو انتحار را نمیتوانند گیرند. و اخلاقا وقتی میلیونها باشنده بیگناه این شهر از بام تا شام در تهدید مرگ هستند، این رهبران چه ارجحیتی نسبت به آنان دارند؟ تصور کنید منابعی که برای این گروه کلان ویژه میشود چقدر است؟ چرا این منابع کلان برای بهبود وضعیت سربازانی که در سنگر میجنگند استفاده نمیشود؟ این آقایان وقتی از جادهها عبور میکنند، انگار قیامتی بر پا میشود. بیخبر از اینکه در این جاده کودکی، پیرمرد یا پیرزنی و مریضی نیر حق دارد از آن استفاده کند….و در نهایت چیزی که استخوانسوز است این جنگسالاران، محافظین خود را به گونهء تربیت میکنند که شهروندان را در جاده ها برای رعایت قوانین و یا نا فرمانی در برابر شان توهین و حتا لت و کوب کنند. این کار انتهای بداخلاقی سیاسی جامعه ما را به نمایش میگذارد. دولتیکه نتواند اخلاق سیاسی رهبران و مدیران خود را انسانی سازد، مشروعیت مردمیاش را از دست داده است.
از برگه ی ملک ستیز