جایگاه ملت در سیاست طالبان چگونه است؟
چند روز پیش طالبان در شاهراه بغلان- قندز تعدادی از مردم ملکی را با سیمکارتهای سلام گیرانداخته و آنها را مجبور ساخته تا سیمکارتهای دستداشتهشان را بخورند. همچنان با بسیار خشونت و بیرحمی مردم ملکی را مورد ضرب و شتم قرار داده اند. به این جرم که چرا آنها از سیمکارتهای دولتی استفاده کرده اند. با خود گفتم؛ به قول معروف، طالبان تنها شاخ کم دارند. بلی همینطور است.
وگرنه مردم ملکی و دوردستنشین از کجا به زودی باخبر شوند که طالبان به تازهگی چه شرایطی وضع نموده و چه میخواهند. از طرفی، جهالت و یکدندهگی طالبان در روش و برخورد در قبال ملت، شباهت زیادی با دیدگاه سلفیت دارد. سلفیها با هیچ برنامه و باوری به جز با آنچه که خودشان باورمندند سازگاری ندارند. آنها میخواهند با روش خشونتآمیز و اجبار، آنچه را که برآن معتقدند، بر مردم اعمال کنند.
سلفیها از ملت اطاعت بیقید و شرط میخواهند. وقتی براساس ارزشهای نوین انسانی و مصداقهای سازمان ملل و حقوق بشر رفتار و برخورد سلفیها را با مردم سنجش میکنیم، میبینیم که آنها ملت نمیخواهند؛ بلکه یک جماعت برده میخواهند. بردهداری مذهبی به نحوی شبیه همان بردهداری عهد باستان و قرون وسطی در غرب و شرق میباشد.
سلفیها و طالبان در برابر قوانین و ایجاباتی که خودشان خواسته، هیچ ارزشی به ملت قایل نیستند. خشونت این گروپها با طبقهی روشنفکر، رفتار تحقیرآمیزشان با زنان، نفی کردن مطلق انتخابات، سانسور و نادیده گرفتن مطلق جایگاه رسانهها به وسیلهی یک نوع اجبار ساختاری به اصطلاح نظام اسلامی، همه و همه بیانگر حذف جایگاه و ارزش ملت در سیاست و اصول سلفیها و طالبان است. نظام سیاسی اسلامی اینان نظامی کاملاً سلیقهیی میباشد.
اعمال خشونت بر زنان از سوی طالبان بسیار با روش غیر انسانی صورت میگیرد. زنها نیم پیکر یک جامعه و ملت اند. نگاه مردسالارانهی طالبان و نادیده گرفتن خواستههای برحق و انسانی زنان توسط این افراطیها در واقع به معنای فلج ساختن و قطع نمودن نیم بدن یک جامعه است. یک جامعه بدون زنان، به رشد و توسعه نمیرسد. قطعا یکی از عوامل عمده و اساسی پیشرفت جوامع غربی و تعدادی از ممالک آسیایی همانند ترکیه و غیره، فعالیت و جنب و جوش زنان آنهاست.
نگاه و برخورد جهالتمآبانهی طالبان و حامیان آنان به پیروان مذهب تشیع در افغانستان که بخش چشمگیری از نفوس این کشور را تشکیل میدهند، بر کسی پوشیده نیست. طالبان در گذشته بر علیه این قشر شریف ملت افغانستان دست به تحقیر و قتل عامهای وحشیانهیی زده اند و تا هنوز در پی قتل و غارت این قوم استند. مردم هزاره تا کنون زخم تازیانه و سربریدنهای مقربان خود توسط طالبان را از یاد نبرده اند.
همچنان خشونتورزیدن طالبان به صورت عموم به طبقهی ملکی(غیر رزمندهها) چه زن و چه مرد، در طول بیش از دو دهه، نشاندهندهی آن است که طالبان هیچ فکری به حال ملت و جامعه نکرده و نمیخواهند ملت را به عنوان جناح اصلی حاکم بر قدرت و سرنوشت سرزمین و دولت بر اساس قانون اساسی و مقررات، بشناسند.
تقریبا تمامی کردارها و پندارهای طالبان برضد و ضرر ملت افغانستان تمام شده اند. به طور مثال: سیاست حکومت طالبان در گذشته در مورد کشت و زرع مواد مخدره و ساختن مسیرهای امن برای قاچاق آن بر همهی محققان و غیره مردم آشکار است. «مالیه صادرات تریاک مبلغ بزرگ عایداتی و اقتصاد جنگ طالبان را تشکیل میدهد. در سال ۱۹۹۵م، ادارات مربوط به ملل، عواید سالانه صادرات مواد مخدره پاکستان_افغانستان را ۵۰ میلیارد کلدار ۱.۳۵ میلیارد دالر تخمین کردند.
در سال ۱۹۹۸م، ارزش صادرات مواد مخدره دوچند شد و به سه میلیارد دالر افزایش یافت. عواید ناشی از مواد مخدره را طالبان برای خرید سلاح، مهمات و مواد سوخت جنگ به مصرف میرسانند.(طالبان، اسلام، نفت… احمد رشید؛ مترجم: عبدالودود؛ انتشارات میوند- کابل ۱۳۸۷. ص ۱۸۲)
در سالهای حاکمیت طالبان میزان معتادان در افغانستان و کشورهای همسایه: ایران، ازبیکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان و غیره ممالک منطقه روز به روز به شدت در حال افزایش بود. در این سالها بیکاری و فقر به اوج رسیده بود و جوانان به دلیل بیکاری و غرق در تشویشهای زندگی به هروئین روی میآوردند. طالبان چون لذت سود از قاچاق و کشت تریاک چشیده اند، از آن سالها تا اکنون سعی دارند به این فعالیت ادامه دهند.
حتی در همین ماههای پسین خبرگذاری اسپوتنیک، گزارشاتی از قاچاق تریاک و هروئین از مسیر ولایات شمال، مخصوصاً جوزجان، به همسایهگان شمالی افغانستان توسط طالبان را به نشر رسانده است.
در نتیجه، دیده میشود بنابر باور و کنش طالبان در قبال ملت در تمامی موارد، ملت افغانستان با این گروپ تخاصم پنهان دارند و هرگز نمیخواهند طالبان بر سرنوشتشان حاکم شوند. پس طالبان و ملت افغانستان با هم در تخاصم اند. با این وصف، چگونه ممکن است طالبان در این کشور دوباره صاحب حکومت و نظام شوند؟ بنابر همین دلیل است که نگارنده معتقد بر مقابله با طالبان است و نه صلح و ارزش قایل شدن به آنان. بهترین گزینه، حمایت و تقویت نیروهای نظامی میباشد. بیایید به ارتش خود اعتماد کنیم و در برابر سختیهای جنگ صبوری پیشه نماییم تا روز پیروزی ما و شکست مطلق دهشتافگنان و جاهلان قرن را محقق نماییم.
اسحاق ثاقبی داراب