افغانستانبرگزیده های سایتتحلیل

جمهوریت سبز و امارت سیاه، مردم سیه روزی نمی‌خواهند

همزمان با ختم هشتمین دور مذاکرات صلح میان نمایندگان آمریکا و طالبان، افواهاتی مبنی بر تلفیق دو نوع نظام متضاد و نا متجانس (امارت و جمهوریت) توسط بعضی چهره‌های سیاسی در بین مردم پخش و نشر می‌گردد. البته در اوایل، به جاگزینی امارت طالبانی در عوض جمهوریت بیشتر متمرکز بودند، اما بعد از اینکه واکنش مردمی نسبت به این مسئله فراگیر شد و رئیس جمهور نیز خط سرخ شان را طی اعلامیه‌ها و به خصوص سخنرانی روز عید مبنی بر تحکیم جمهوریت اعلان نمود، مقداری تخفیف قائل شدند و بعد از آن، تلفیق جمهوریت و امارت را بر سر زبان‌ها نگهداشتند. اکنون که در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم کماکان بهره‌گیری از شیوه‌های مبتذل رقابت‌های انتخاباتی، بعضی از چهره‌های مشخص سیاسی را در همسویی با طالبان نیز می‌کشاند، با فروپاشی تکت انتخاباتی صلح و اعتدال، بعضی از پرچون‌های این تکت که شکست شان را قطعی می‌پندارند در صدد اند تا به نحوی فضای انتخاباتی را مسموم نموده و به مسائلی همچون حکومت موقت و تحریم انتخابات بپردازند.

با این حال، رئیس جمهور غنی هم اکنون با سه طیف فکری مختلف در قبال نظام سیاسی افغانستان بحث و گفتگو دارد، آمریکایی‌ها که هنوز دقیقا مشخص نیست که در چانه زنی‌های صلح چه مواردی را با طالبان گفتگو کرده اند ولی تلویحا آقای غنی به نمایندگان این کشور گوشزد کرده است که نظام جمهوریت و انتخابات خط سرخ مردم افغانستان است و دولت نیز از آن حمایت می‌کند؛ اما آمریکایی‌ها تا هنوز صر احتا در مورد نوعیت نظام چیزی نگفته اند. دسته دوم، مخالفین سیاسی داخل نظام اند که اکنون حس می‌کنند رقابت در انتخابات شانسی را برای شان به همراه نخواهد داشت، گوشه‌ی چشمی به طالبان دوخته اند تا در تبانی و همسویی با آنان، شریک قدرت سیاسی شوند، البته این طیف سیاسیون هیچ خط سرخی در قبال نظام و آینده‌ی سیاسی افغانستان ندارند، خط سرخ آنان فقط سهم گیری در قدرت سیاسی است، اینکه نوعیت نظام، جمهوریت باشد یا امارت، برای این دسته چندان تفاوتی ندارد. این امر را بارها ثابت کردند و در جلسات دوحه و مسکو با سر افکندگی در برابر طالبان تمکین نمودند و به صورت تحقیر آمیز مسکو را به قصد کابل ترک کردند. طیف سوم، طالبان و امارت خودخوانده شان است، این گروه که چندین سال است به هدف سقوط نظام و تحمیل امارت شان بر مردم افغانستان، جنگ‌های مسلحانه را یدک کشیده اند یکی از اهداف عمده و اساسی شان، تغییر شکل و ماهیت نظام از روشنایی جمهوریت به تاریکی امارت است.

طرف اصلی مردم افغانستان در مذاکرات صلح، گروه طالبان است و این گروه اگر در مذاکرات بین الافغانی به خواسته‌های مردم افغانستان احترام بگذارد و زیر چتر جمهوریت به زندگی مساملت آمیز سیاسی – مدنی رو بیاورد موضوع حل است، آمریکایی‌ها نیز زمانی که بدانند طالبان و مردم افغانستان در مورد نحوه نظام سیاسی آینده با هم توافق کردند قطعا خوشحال خواهند شد، همه می‌دانیم که این کشور بیشتر موافق است که نظام سیاسی افغانستان بهتر است جمهوریت باشد تا امارت، بنا بر این معادله مذاکرات به نفع مردم افغانستان سنگینی می‌کند؛ چون هم دولت افغانستان پشتیبان خواسته‌های مردم است و هم جامعه جهانی نمی‌تواند دیدگاه اکثریت را نا دیده بگیرد. امر واضح و آشکار است که حدود نود فیصد مردم افغانستان خواهان جمهوریت اند و این امر با هرگونه نظر سنجی که صورت بگیرد واضح خواهد شد چنانچه هم اکنون نیز معلوم است. طالبان نیز به این باور رسیده اند که امارت شان در میان مردم افغانستان جایگاهی ندارد و به همین دلیل نیز این گروه تا کنون به صورت رسمی در این مورد پا فشاری نکرده اند و بیشتر در صدد الحاق آبرومندانه در پروسه صلح اند که ذهن غنای مردم افغانستان باید این باریکی را متوجه شده و در این مورد اقدام حساب شده و منطقی نمایند تا هم صلح تحقق یابد و هم جمهوریت استوارتر از قبل گردد.

لذا نیاز است که به شاخصه‌های تفاوت جمهوریت و امارت در جامعه کنونی افغانستان نیز اشاره داشته باشیم تا معیارهای موضع گیری برای مردم افغانستان واضح تر گردد. شاخصه‌های سیاسی و ایدئولوژیک امارت طالبان با معیارهای ذیل عرض اندام نموده است که به چند مورد آن اشاره می‌گردد.

۱-            تعریف امارت طالبانی، بازمانده از اندیشه تحجرگرایی دیوبندی است که مولفه‌ها و زیر مجموعه‌های آن، افیون بنیادگرایی را در جامعه تزریق می‌کند و به هیچوجه، با جامعه کنونی افغانستان که دو دهه زیر چتر جمهوریت به قله‌های دانش و تکنولوژی روز دست یافتند سنخیت ندارد.

۲-            بر اساس باورهای بنیادگرایان، استفاده از هر گونه ابزار آلات ساخته و پرداخته غرب، حرام است و جامعه باید از آن حذر کند در حالیکه بیشترین ابزار آلات دانش و دستاوردهای قرن جدید ساخته و پرداخته غیر مسلمانان است که اجتناب از آن در تمام کشورها به شمول افغانستان امر غیر ممکن است.

۳-            امارت طالبان، مانع هرگونه تصمیم گیری‌های جمعی در امر سیاست و مدیریت اند، ساختار این گروه حضور زنان را در جامعه محدود میسازد و تمام ساختار نهادهای مدنی را مسدود و تعطیل می کنند؛ چون امارت در نفس خود مخالف هرگونه فعالیت مدنی است.

۴-            قرائت کهنه‌ی این گروه از اسلام و نظام داری، باعث می‌گردد که مردم همانند قرون وسطی به زندگی بدوی و روزمرگی رو بیاورند و هیجگونه مخالفت با دستور حاکمان امارت نداشته باشند که افغانستان قرن بیست و یکم چنین رویکرد سیاسی را نمی‌تواند بپذیرد.

۵-            رشد و تحول اقتصادی نوین که از لازمه‌های هر حکومت است بر می‌تابد تا سران نظام، خود را با معیارهای تجارتی و اقتصاد دنیا برابر سازد؛ اما امارت طالبانی در این مورد، به قضا و قدر مینگرد و رشد اقتصادی و زیرساخت های کشور را به مسئله ماورائی می‌سپارد و خود شان در این امر برنامه‌ی ندارند.

۶-            در امارت طالبانی جبر و اکراه از لازمه‌های اساسی آن است، هر گونه تصمیمی که از بالا گرفته شود و به پایین ابلاغ گردد، با زور چوب و چماق به مردم تحمیل می‌نمایند بدون اینکه رضایت همگانی در آن نقش داشته باشد.

۷-            آزادی بیان، رعایت حقوق بشر، حقوق زنان، انتخابات، تشکل‌های مدنی – سیاسی و انتقاد از کارکردهای حکومت در امارت طالبان جایگاهی ندارد و فقط با دیکته به شیوه تک حزبی مدیریت کشور به اجر در می آید.

اما در جمهوریت، عکس گزینه‌های فوق قابل اجرا و تطبیق است که نیاز به شرح نیست، طی دو دهه زندگی زیر چتر جمهوریت از تمام مزایای آن شهروندان کشور بهره مند شده اند و نسل جدید در قسمت فناوری و کسب علوم جدید در سطح بالایی از آگاهی دست یافته اند؛ بنا بر این، مردم افغانستان تحمل حاکمیت خود خوانده امارت طالبانی را ندارند و از لحاظ دانش و مفکوره، جامعه کنونی افغانستان با جنگجویان طالبان همانند سیاهی شب و روشنی آفتاب تفاوت دارند، این طالبان است که باید آمادگی لازم را داشته باشند تا در صورت پیوستن به زندگی شهروندی زیر چتر جمهوریت، خود را به دانش روز مجهز نمایند ورنه درون ادارات دولتی، دچار مشکلات فراوان خواهند شد. بنا بر این، جمهوریت خواهی در خون و رگ مردم افغانستان جا گرفته است و این نظام پیوند ناگسستنی با مردم و فرهنگ افغانستان ایجاد کرده است؛ لذا طالبان و حامیان منطقوی شان باید بدانند که امارت این گروه در ذهن مردم از وقت مرده بود؛ لذا با جبر و اکراه نیز نمیتوان بر سرنوشت چهل میلیون انسان حکومت کرد، اگر بنا به مسائل زور و خونریزی در پی تثبیت حاکمیت شان باشند، یک پنداشت غلط و در خور شکست است؛ چون هر حکومتی که بنای آن بر خون استوار بوده است در کوتاه ترین مدت محکوم به شکست شده است؛ چنانچه این گروه در گذشته نیز یکبار عبرت گرفته بودند که شکست سنگینی را متحمل شدند و بساط نظام شان از افغانستان جمع گردید، دوباره برگشتن چنین نظام مستبد، امر غیر ممکن و محال است.

شریفه جمال/ رشد

برچسب ها
نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن