به دنبال تیراندازی مهلک در ماه دسامبر سال ۲۰۱۹ بالای فعال جاپانی امور بشردوستانه در افغانستان که سبب مرگ وی شد، آکیکو، دختر بزرگ او آغاز به فعالیت در سازمان پدرش کرده است. اکنون درست نیم سال از مرگ فعال ۷۳ ساله جاپانی میگذرد. او در حدود ۳۰ سال در افغانستان مصروف کارهای امور بشردوستانه بود.
آکیکوی ۳۹ ساله در گفتوگو با مانیچای شیمبون، در سازمان غیردولتی پشاور – کای، جایی که تصویر پدرش در آن آویزان است، گفت: من میخواهم به عنوان عضوی از سازمان، کارهایی که می توانم را انجام دهم.
آکیکو یکی از پنج فرزند ناکاموراست که با مادرش در خانهیی در فوکوکوی شهر آموتو زندهگی میکند؛ جایی که پدرش رخصتیهای دورهییاش را آنجا میگذراند. در ماه جنوری او رهبری گروه کاری در فوکوکو را به دوش گرفت.
در آن سازمان ۳۰ کارمند تماموقت و کارمندان داوطلب از فعالیتهای این گروه در هماهنگی با حدود ۱۰۰ کارمند در افغانستان و شرکت در جمعآوری کمکهای مالی و انتشار خبرنامه از دیگر پیشهها پشتیبانی میکنند.
آکیکو ماه دو بار در این سازمان کار میکند و در عین حال به عنوان کارمند روانکاو در یک موسسه پزشکی مشغول به کار است و در مورد فعالیتهای این گروه در افغانستان آموزش میدهد.
آکیکو میگوید که او قبل از پیوستن به سازمان پدرش، علاقۀ زیاد به کار کردن در آن را داشته است. زمانی که پدرش زنده بود، آکیکو کتابهایش را میخواند و حتا گاهی در جلسههای درسی با وجود ممانعت پدرش حضور پیدا میکرد، زیرا به گفتۀ او، پدرش در موجودیت دخترش در کلاس درسی خجالت میکشید و درست درس داده نمیتوانست.
احساسات آکیکو زمانی که با مادرش برای مراسم تشییع جنازه پدرش در افغانستان آمد، تغییر کرد. آنها با استقبال رئیس جمهور غنی و عکس قاب شدۀ پدرش در روی هواپیما مواجه شدند.
علیرغم اینکه ناکامورا پزشک بود، اما همیشه میگفت: یک کانال آبیاری بیشتر از ۱۰۰ کلینیک مهمتر است و خودش با بیل زدن و کندنکاری شروع به حفر آبروها و کانالها در مناطق خشک و بیآب میکرد.
آکیکو میگوید، مردم افغانستان تلاشهای پدرم را به یاد دارند و، من با دیدن این همه احساسم نسبت به فعالیتهای پدرم تغییر کرد. پس از مراسم تشییع ناکامورا تا مدتی همه چیز آرام بود، اما آکیکو با تماس با سازمان پشاور – کای تصمیم گرفت به آنها کمک کند.
ناکامورا تمام سال را در افغانستان زندهگی میکرد و تنها در حدود یک چهارم سال را در جاپان به سر میبرد. زمانی که او در جاپان بود، همواره در مورد زندهگی مردم افغانستان صحبت میکرد، اما کمتر در مورد کارش میگفت.
آکیکو پدرش را هنگام نقشه کشیدن برای آبروها در اتاقش دیده بود. باری او از دخترش خواسته بود تا به او کتاب ریاضی دهد، زیرا او برای کارش به دانستن حساب نیاز داشت و دخترش یکی از کتابهای دوران کالجاش را به او داده بود.
آکیکو میگوید، اگر زمان به عقب برگردد، از پدرش میخواهد تا مواظب خودش باشد ولو هر اتفاقی بیفتد. زمانی که ناکامورا به خانهاش بر میگشت، خانوادهاش غذای دلخواه او را میپخت. حالا زمانی که آن غذا در خانه پخته میشود، همه از علاقۀ پدرشان در مورد این غذا حرف میزنند.
آکیکو میگوید، از زمانی که کار کردن با سازمان را شروع کرده، خود را به پدرش نزدیکتر احساس میکند. به گفته خودش: حتا گاهی احساس میکنم که او دوباره به خانه برخواهد گشت و تا زمان بازگشتش تمشکهایی را که در خانه کاشته است، برای چیدن آماده خواهند شد.
در مورد سازمان پشاور – کای
سازمان پشاور – کای برای حمایت از فعالیتهای تتسو ناکامورا در پشاور، منطقه شمال غربی پاکستان فعالیت میکرد و در سال ۱۹۸۳ مصادف با جنگهای داخلی در افغانستان تأسیس شد.
این سازمان اولین کلینیکاش را در سال ۱۹۹۱ در افغانستان افتتاح کرد. این گروه ادویه و وسایل بهداشتی را در مناطق کوهستانی و جاهایی از افغانستان که دارو و پزشک وجود نداشت، توزیع میکرد.
از سال ۲۰۰۰ به این طرف، این سازمان شروع به ساختن کانالهای آبیاری برای حمایت از دهقانان کرده است.