تیتر یک

در شعار نکوهش و در عمل مماشات

دستور ملاهبت‌الله برای ممنوع‌کردن کار زنان افغانستان در دفاتر سازمان ملل متحد، یک گام خصمانه‌ است که از سوی رهبری این گروه علیه زنان و مردم افغانستان بردا‌شته شده ‌است. این اقدام خصمانه اما با وجود آن‌که در نفس و معنا تازگی ندارد، با واکنش‌های گسترده‌ای جهانی مواجه شده است.

برای من که در دوره‌ی اول حاکم‌شدن طالبان دانش‌آموز دوره‌ی لیسه بوده‌ام، در ۲۰ سال جمهوریت شاهد بدترین شکل از خشونت، کشتار و جنایت‌گری طالبان بوده‌ام و در یک‌ونیم سال پس از سقوط کابل در داخل افغانستان بوده‌ام، آنچه را در چند روز گذشته به‌عنوان واکنش جامعه‌ی جهانی به تصمیم تازه‌ی رهبر طالبان می‌بینم، به معنای واقعی کلمه، مضحک و منزجرکننده‌ است. از سه‌شنبه، ۱۵ حمل تا هم‌اکنون هرچه بیشتر به درونمایه‌ای واکنش‌های جهان غرب به تصمیم تازه‌ی رهبر طالبان می‌بینم، ابتذال اخلاقی بیشتر از پیش در پسِ روپوشِ‌ نکوهش و تقبیح با کلمات شدید، پیدار می‌شود.

طالبان از ابتدای ورود در صحنه‌ی تحولات امنیتی-‌سیاسی افغانستان در اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ تا اکنون، ماهیت و چیستی‌شان را بدون هیچ تعارف به اجرا گذاشته‌اند. هم در رفتار و عملکرد‌های سخت‌افزاری خشونت، انسان‌کشی و ارتکاب انواع جنایت و هم در اتخاذ تصامیم تندروانه و اعمال محدود‌یت‌ها در ساحت آزادی و توسعه اجتماعی. از همان ابتدا تاهنوز زنان و ارزش‌های حقوق ‌بشری هدف اول برای سرکوب و تفکر حذف طالبان بوده است.

با این وجود اما جامعه‌ی جهانی، به‌ویژه ایالات متحده امریکا از ۲۰۰۸ به این‌سو همواره برخورد قاطعانه علیه یک گروه تروریستی را به رویکرد مماشات‌محور تغییر دادند. غم‌انگیزتر اما این است که سازمان ملل متحد و به‌ویژه نهادی به‌نام شورای امنیت این سازمان در روند برخورد مماشات‌محور امریکا، به‌جای برخوردهای اصولی بربنیاد اصول‌های الزام‌آور که فلسفه‌ای وجودی این سازمان را تعریف می‌کند، مرحله‌به‌مرحله مسیر را در همنوایی با تصامیم سیاسی امریکا به پیش آمده است.

وقتی دولت امریکا به رهبری بارک اوباما در سال ۲۰۱۱ به‎‌صورت آشکارا با گروه طالبان وارد تعامل سیاسی شد و در نتیجه در سال ۲۰۱۳ این تعامل و مماشات طالبان را به یک دفتر سیاسی در دوحه قطر رساند، شورای امنیت سازمان ملل در همنوایی بدون چون‌وچرا با رویکرد مماشات‌محور امریکا از بازگشایی دفتر سیاسی طالبان در قطر استقبال کرد. رویداد شومی که عملا به طالبان فرصت داد با وجود تمام جنایت‌هایی که همه‌روزه در افغانستان مرتکب می‌شدند از یک گروه تروریستی به گروه سیاسی تغییر شکل بدهد. البته بی‌آن‌که در نهاد و محتوا اندک تغییر در کار باشد.

بازگشایی دفتر سیاسی طالبان در قطر به معنای واقعی کلمه اولین میخی بود که توسط دولت امریکا بر تابوت ارزش‌های حقوق ‌بشری در افغانستان کوبیده شد. اکثریت کشورهای تأثیرگذار در مسأله‌ای افغانستان، پس از بازگشایی دفتر قطر به‌جای برخورد قاطعانه با طالبان، وارد رقابت در پیشی‌گرفتن تعامل و برقراری روابط دیپلماتیک با این دفتر سیاسی طالبان شدند. امری که رفته رفته ادبیات تغییر طالبان از یک گروه تروریستی به گروه سیاسی و اهل تعامل با ارزش‌های مدنی، دموکراتیک و حقوق ‌بشربنیاد را وارد فضای رسانه‌ای کرد.

دردا و دریغا که پس از بازگشایی دفتر سیاسی طالبان در قطر، نه کشورهای تأثیرگذار در پرونده‌ای جنگ و سیاست افغانستان به نگرانی‌های مردم و کنشگران مدنی‌-سیاسی افغانستان گوش دادند و نه سازمان ملل و نهادی به‌نام شورای امنیت در این سازمان. نهادی که در واقع مسئولیت پاسداری از ارزش‌های حقوق ‌بشری و رسیدگی به نگرانی‌های ناشی از به صدا در آمدن زنگ خطر در قبال دگردیسی تاکتیکی طالبان از یک گروه تروریستی به گروه سیاسی را به عهده داشت.

کسانی که تحولات امنیتی‌-سیاسی افغانستان را دنبال کرده‌اند، با تمام صراحت می‌دانند که پس از بازشدن دفتر سیاسی طالبان در قطر، علاوه بر دولت امریکا، ناروی، آلمان، فرانسه و بریتانیا به‌عنوان کشورهای تأثیرگذار اروپایی، با چشم‌پوشی بر خشونت و جنایت جاری طالبان، با این گروه وارد تعامل دیپلماتیک شدند. همچنان که تا توانستند ادبیات تغییر این گروه را به ساز و کرنا درآوردند.

در مرحله‌‌ی بعد، وقتی توافق‌نامه‌ی دوحه که در واقع حکم کوبیده‌شدن آخرین میخ بر تابوت نظام جمهوری و ارزش‌های حقوق ‌بشربنیاد در افغانستان را داشت، کوبیده شد، این‌بار نیز همگان دیدیم که شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۱۱ مارچ ۲۰۲۰ با اتفاق آرا برای حمایت از توافق‌نامه‌ی واگذاری افغانستان به یک گروه تروریستی، قطع‌نامه‌ی حمایتی صادر کرد. از توافق‌نامه‌ای که براساس آن سران یک گروه تروریستی از فهرست تحریم‌ها و از فهرست سیاه سازمان ملل خارج شدند و همین‌گونه هزاران تروریستی که پرونده‌های غیرقابل انکار داشتند از زندان‌ رها شدند و به‌خاطر ارتکاب اعمال تروریستی‌شان پاداش گرفتند. صد البته که مطرح‌کردن چنین دیدگاه به هیچ عنوان به معنای رفع مسئولیت‌کردن از مجریان فاسد نظام جمهوری نیست. این‌که از نگاه درونی نظام جمهوری چگونه مرحله‌‍به‌مرحله دچار زوال و فروپاشی شد، بحث دیگر است.
پس از فروپاشی جمهوریت با وجود آن‌که طالبان بدون هیچ تعارفی همه دست‌آوردهای بیست‌ساله‌ی افغانستان را یک‌شبه به خاک سیاه کشید، اکثریت کشورهای قدرتمند و تأثیرگذار جهان به‌ویژه دولت امریکا، بار دیگر بر گستره‌ای از خشونت، کشتار و جنایت‌های طالبان چشم بستند. از همان ماه‌‌های اول حاکم‌شدن طالبان تاهنوز هفته‌وار بسته‌های چهل میلیون دالری را نقد نقد در اختیار طالبان قرار دادند تا باشد که بنیادهای اقتدار حکومت یک گروه تروریستی در افغانستان به استحکام برسد.

در بیش از ۲۰ ماه گذشته طالبان از هیچ نوع سرکوب و سلاخی مردم افغانستان و ارزش‌های حقوق‌ بشری در این کشور دریغ نکرده‌اند. اما واقعیت تلخ این است که در تمام این مدت واکنش جامعه‌ی جهانی، به‌ویژه واکنش سازمان ملل و امریکا چیزی در حد محکوم‌کردن با الفاظ شدید بوده است. در حالی‌که انتظار می‌رفت/می‌رود که جامعه‌‌ی جهانی و سازمان ملل براساس تعهدهای الزام‌آوری که در قبال پاسداری از ارزش‌های حقوق ‌‌بشری و امنیت جهانی دارند تاهنوز باید چندین‌بار وارد اقدام‌های بازدارنده علیه گروه طالبان می‌شدند.

بخش زیادی از آنچه امروز بر سرنوشت مردم افغانستان حاکم شده‌ است، نتیجه بازی‌های سیاسی دولت امریکا با ارزش‌های است که همواره برای امریکا چیزی در حد یک ابزار و کارت بازی سیاسی برای تأمین منافع شان بوده/می‌باشد. اگر قرار باشد حاصل جمع شعارهای واکنشی‌ای که مقامات امریکایی در بیش از ۲۰ ماه گذشته نسبت به رفتار و اقدام‌های خصمانه و سرکوب‌گرانه‌ی طالبان در ساحت زندگی، آزادی‌های مدنی و ارزش‌های حقوق ‌بشری مردم افغانستان بیرون داده است را محاسبه کنیم، در عمل غیر از ابتذال اخلاقی و معامله با ارزش‌های حقوق‌ بشری چیزی دیگر در میان نمی‌ماند.

از بابت نمونه، ملاهبت‌الله در یک دستور شفاهی کار زنان افغانستان در دفاتر سازمان ملل را ممنوع می‌کند. وانگهی آنتونی بلینکن، وزیر خارجه‌ی امریکا در توییتراش می‌نویسد: «از این تصمیم مذموم طالبان ناراحت شدم و از طالبان می‌خواهم افغان‌ها را در اولویت قرار دهند و این تصمیم را لغو کنند.» همین‌گونه توماس وست، نماینده ویژه‌ی امریکا برای افغانستان می‌نویسد: «ما در کنار مردم افغانستان می‌ایستیم و این تصمیم طالبان را محکوم می‌کنیم.» بعد، می‌بینیم به‌دنبال واکنش‌های کلامی مقامات دولت امریکا، سرمنشی سازمان ملل و سایر مقام‌های این نهاد اقدام خصمانه‌ی طالبان را با الفاظ شدید محکوم می‌کنند. اما در هیچ کدام از این واکنش‌های گسترده که ناگهان بدل به سوژه‌ی داغ رسانه‌های تشنه‌ی خبر فوری می‌شود، خبری از کدام اقدام بازدارنده نیست که نیست.

حتا از جلسه‌ی اختصاصی شورای امنیت سازمان ملل در قبال این مسأله، چیزی غیر از یک واکنش کلامی صرف بیرون نمی‌آید. برای همین است که می‌گویم درونمایه‌ی این واکنش‌های گسترده، چیزی غیر از نمودار تمام و کمال ابتذال اخلاقی مدعیان پاسداری از ارزش‌های حقوق‌ بشری در جهان نیست. برای همین است که می‌گویم واکنش‌های کلامی و مماشات‌محور به تازه‌ترین دستور ملاهبت‌الله، برای من بیشتر از خود تصمیم تندروانه‌ی رهبر طالبان آزاردهنده و ناامیدکننده است. این یعنی به صراحت کلام می‌شود گفت آنچه را در برخورد بیست‌ماهه‌ی طالبان با مسأله‌ی زنان افغانستان تجربه کردیم، رویاروی زنان و طالبان از دو سوی این مسأله واقعی‌ترین و روراست‌ترین‌ و صادقانه‌ترین امر ممکن بوده است. اگر حساب داوری و تفاوت زاویه دید مان با ملا هبت‌الله به‌جای خودش باشد، واقعیت این است که در تقابل زنان و طالبان، صداقت امری است که آن را فقط در تصامیم ملا هبت‌الله و حضور اعتراضی زنان افغانستان می‌شود دید. یعنی آنچه را یک ملای تندرو و خیره‌سر چون هبت‌الله می‌خواهد در خصومت با زنان اعمال کند، امری است که ملا هبت‌الله واقعا به آن باور دارد. او زن و دختر خودش و همه‌ی زنان افغانستان را چنان می‌خواهد که در محتوای فرمان‌هایش درج می‌شود. در سوی دیگر زنان افغانستان است که با تمام صداقت به تفکر تندروانه و فرمان‌های خصمانه‌ی طالبان اعتراض می‌‌کنند. همچنان که در کمال صداقت از جامعه‌ی جهانی می‌خواهند برای رسیدگی به وضعیت زنان و جلوگیری از عمیق‌ترشدن ابعاد فاجعه، وارد اقدام‌های بازدارنده شوند. اما دریغا صداقت در سازمان ملل و امریکا و دیگر بازیگران تأثیرگذار در پرونده‌ی فاجعه‌بار افغانستان وجود ندارد.

همان‌گونه که در آغاز گفتم، آری که دستور ملا هبت‌الله برای ممنوع‌کردن زنان افغانستان از کار در دفاتر سازمان ملل متحد یک اقدام خصمانه علیه زنان و ارزش‌های حقوق ‌بشری است. اما حرف و حساب زنان افغانستان فقط ممنوعیت کار زنان در دفاتر سازمان ملل نیست و نباید باشد. مسأله این است که طالبان کلیت افغانستان را به خاک سیاه کشانده‌اند. طالبان همان‌گونه که زنان را از حق کار، حق تحصیل و سایر حقوق انسانی و بشری‌شان محروم ساخته‌، مردان افغانستان را نیز سلب حقوق مدنی و سیاسی و سلب کلیه ارزش‌های حقوق ‌بشری کرده‌اند. ملا هبت‌الله و سران گروه طالبان از توسل به چنین اقدام‌هایی از یک‌سو در پی اعمال تفکر تندروانه‌ی‌شان بر مردم افغانستان است و از سوی دیگر در پی اعمال فشارهای حداکثری بر سازمان ملل، امریکا و سایر کشورهای تأثیرگذار در پرونده‌ی افغانستان اند؛ تا باشد از این طریق جهان را مجبور به معامله‌ای ننگین دیگر بسازند و به خواست شان برای به رسمیت‌ شناخته‌شدن دست بیابند.

براساس اطلاعات موثق که از کابل دارم، به‌دنبال این تصمیم ملا هبت‌الله، نمایندگان دفاتر سازمان ملل و نماینده ویژه‌ی اتحادیه اروپا یک جلسه‌ی یک‌ونیم ‌ساعته با امیرخان متقی، سرپرست وزارت‌ خارجه‌ی طالبان داشته‌اند. با آن‌که هر دو طرف هیچ جزئیاتی از این جلسه بیرون نداده‌، منابع موثق از قول مقامات یوناما در کابل تأیید می‌کنند که در این جلسه بخش اصلی از گفتنی‌های امیرخان متقی تعامل به پیش‌شرط رسمیت‌شناسی بوده‌ است که با چنین جملاتی بیان شده‌: «اگر آمده‌اید که با من به‌عنوان وزیر خارجه‌ی امارت اسلامی مذاکره کنید، چرا امارت اسلامی را به رسمیت نمی‌شناسید. و وقتی امارت را به رسمیت نمی‌شناسید چرا انتظار دارید ما خواست‌های شما را به رسمیت بشناسیم و انتظارات تان را برآورده بسازیم.»

حالا اگر قرار باشد چند هفته یا چند ماه دورتر و در آینده را ارزیابی کنیم، متأسفانه واقعیت تلخ این است که امریکا، سازمان ملل و دیگر کشورهای غربی، همزمان به واکنش‌های تند کلامی نسبت به تصامیم خصمانه و اعمال جنایتکارانه‌ی طالبان، به‌جای محاسبه‌ و ارزیابی اقدام‌های بازدارنده علیه طالبان، راه‌های تعامل و مماشات بیشتر با این گروه را سبک‌وسنگین می‌کنند. بیم آن می‌رود که این مماشات رفته رفته در جریان ماه‌های پیش رو یا دست‌کم در سال پیش رو، کار را به‌جای برساند که علاوه بر امریکا و دولت‌های تأثیرگذار اروپایی، شورای امنیت سازمان ملل نیز تصمیم به رسمیت‌شناسی اداره‌ی طالبان به‌عنوان دولت مشروع و رسمی افغانستان بگیرد و کرسی افغانستان در سازمان ملل را به طالبان واگذار کند و یک گروه تروریستی را با تمام کارنامه‌ی تندروانه و خشونت‌باراش به مثابه یک دولت رسمیت ببخشد؛ دولتی با ماهیت تروریستی.

این‌که چنین کابوسی وحشتناک محقق می‌شود یا نه، به‌‍باور من بستگی به هماهنگی، تلاش و اقدام به موقع یک ظرفیت جدی و بالفعل به‌نام دیاسپورای افغانستان دارد. اگر این ظرفیت به موقع بیدار شوند و از پراکندگی و چسپیدن به شعارهای مفت و غیرعملی با چاشنی تندوتیز قومی و تباری در اسپیس توییتر بگذرند، هنوز مجال این باقی است که همه باهم با علم‌کردن مکانیسم‌های اصولی، بر پارلمان‌های دولت‌های مقیم و همین‌گونه بر نهاد شورای امنیت سازمان ملل فشار وارد کنیم. در غیر آن دیری نخواهد بود که عمر و بازار گرم واکنش‌های شدیدالحن به آخر می‌رسند و طالبان با سودبردن از پراکندگی ما مرحله‌به‌مرحله جهان را به مسیر رسمیت‌بخشی به اداره‌ی‌شان می‌کشانند.
آذر کچکنی

برچسب ها
نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن