صلحیکه از دلِ جنگ میآید
جنگِ افغانستان؛ ماهیتِ استخباراتی ـ نیابتی دارد و دههاسازمان مخوف استخباراتی دنیا، افغانستان را به میدان جنگِ نیابتیِ شان، تبدیل کرده است و دولت جمهوری اسلامی افغانستان، یک تنه با دهها کشورعملن در حوزهی جنگهای راهبردی قرار دارد.
جنگ در افغانستان جزو پیچیدهترین جنگهای است که حلاجی و کالبد شکافی آن به این آسانی میسور نیست، جنگ افغانستان نه ماهیتِ سرزمینی، دارد تا با پیشرفت و پسرفت ارابههای ماشین نزاع، جنگ مغلوبه گردد و نه صبغهی مذهبی دارد که با تضعیف یکطرفِ ایدلوژیک، جنگ فروکش کند. نه قداستِ دینی دارد که تا فتح آخرینسنگرِ طرفِ مقابل تداوم پیدا کند و نه جذابیت انتیکی دارد که تا آخرین بازماندهی طرف جانبِ متخاصم گرم نگهداشته شود.
جنگِ افغانستان؛ ماهیتِ استخباراتی ـ نیابتی دارد و دههاسازمان مخوف استخباراتی دنیا، افغانستان را به میدان جنگِ نیابتیِ شان، تبدیل کرده است و دولت جمهوری اسلامی افغانستان، یک تنه با دهها کشورعملن در حوزهی جنگهای راهبردی قرار دارد.
چنانچه؛ رئیس عمومی امنیت ملی کشور، امروز بیپرده در این مورد گفت: « ما به نیابت از جهان؛ در برابر تروریسم جهانی، می جنگیم و در این راه قربانی میدهیم.» و از جامعهی جهانی خواست که جانب دولت افغانستان را در این جنگ نابرابر بگیرند و افغانستان خط اول جنگ استخباراتی علیه اکثر کشورهای مطرح منطقه و جهان است.
عقبههای پیشرانندهی این جنگ آنطرفِ مرزهای افغانستان، قرار دارد و اردوگاه پشتِ جبههی جنگ درخاک کشورهای همسایهی افغانستان قرار دارد.
اطاقِ فرمان جنگ، در شهرهای کویته، پیشاور و راولپندی پاکستان قرار دارد و طراحانِ جنگ افغانستان در این شهرها پناهگاه و پایگاه دارند و با فراغتِ خاطر به مهندسی جنگ در افغانستان میپردازند.
تروریسم جهانی؛ پدیدهی است که کلِ جهان را درگیر کرده و میسازد و اگر این مهم، جدی گرفته نشود دیری نهخواهد گذشت که جهان دوباره شاهدِ حملاتِ بزرگتر و خونینتری، از جنسِ حملات به برجهای دوقلوی نیویورک و میتروی لندن خواهد بود.
گروه طالبان؛ بهعنوانِ روحِ مشترکِ (تروریسم جهانی) دارد به یک چتر بیناللملی، برای جریانهای رادیکال، تندرو و تمامیتخواهِ ارهابی تبدیل میگردد و روزبه روز، جغرافیای منازعهی کلانتر و وحشتناکتر میگردد.
ریاستِ عمومیِ امنیت؛ ملی افغانستان، بهعنوانِ سپر دفاعی، به نفع جهان و انسانیت، تا اینجایِ کار دست آوردهای ملموس و مشهودی روی میز جهانیان گذاشته است و بایستی، جهان تروریسم موجود را از عینک ریاستِ عمومی امنیت ملی افغانستان سبک و سنگین سازد و راههای مهار این تروریسم را از دولت افغانستان آدرس گیرد. در غیر اینصورت راهِ رفتهی مبارزه علیه تروریسم سر از ترکستان بیرون خواهد کرد.
دستگیریِ دانهدرشتهای شاخهی خراسانِ دولت اسلامی (داعش) چون؛ اسلم فاروقی، ابوعمر کنری، قاری فاتح، کشتنِ عاصم عمر رهبر القاعده در جنوب آسیا، شیخ محسن مصری یکی از کادرهای رهبری القاعده، محمد حنیف معاون شاخه جنوب آسیای القاعده، اسدالله اورکزی رئیس استخبارات داعش، عبدالحسیب و حافظ سعید و . . . کسانی بودند که در دام تدبیر امنیت ملی افغانستان، افتادند و عملن طرح «موصلسازی» ننگرهار گروه داعش برای دوباره جان گرفتن این گروه، درهم شکسته شد و جهان، نفسی راحتی کشید.
مطالعات راهبردی؛ نشان میدهد که بازیگران بحرانِ افغانستان، سرِ سوزن، از استراتیژی استفادهی خاکِ افغانستان علیه منافع کشورهای دنیا عقبنشینی نهکرده ند و بهدنبال تثبیتِ هژمونیِ و تطبیق عمق راهبردی سلطهطلبانه شان با کلان کردن جغرافیای دهشت و ترور در روی جهان اند.
لذاست که نگارندهی این سطور به این باور است که آیندهی امنیتِ جهانی، نه در میزِ مذاکرات در هوتلهای مفشن و لاکچریِ کشورهای خلیج، بلکه در میدانهای جنگ در فراز کوهپایهها و عمق درههای افغانستان رقم خواهد خورد.
جامعهی جهانی ، به ویژه سازمان ناتو و امریکا، بایستی همانند سال ۲۰۰۱ تمامقد پشتِ دولت جمهوری اسلامی افغانستان و قوای مسلح افغانستان، بایستد و تا فتح آخرین لانههای (محور شرارت جهانی) از دولت و قوای مسلح افغانستان حمایت کنند.