افغانستانبرگزیده های سایتتحلیلتیتر یک

صلح در افغانستان؛ خیال یا محال!؟

هرگاه واژه­ی زیبای صلح را بر زبان می­رانیم، متضاد آن (جنگ) در ذهن ما متبادر می­شود. صلح یکی از نیازمندی­های بنیادی و اساسی جامعه می­باشد. صلح برای ساز و برگ­دادن برنامه­های سیاسی و تحقق اهدافِ توسعه­وی ملی یک امر محتوم و ملزوم پنداشته و انگاشته، می­شود. میکانیزم و ساختار روند و فرایند صلح پیوند و پیوست مستقیم با شرایط و اوضاع جنگ و نیز ارزش­های ایمانی و وجدانی یک جامعه، دارد.

روند گفتگوهای صلح در افغانستان در سال (۱۳۸۳) آغاز گردید. تا کنون، برای آوردن صلح در کشور، نیروی­های هنگفت مادی و معنوی به مصرف رسیده­است. این روند همچنان ادامه دارد و  همواره یکی از اهداف مشترک افغانستان و سازمان ملل و دیگر متحدان­اش می­باشد. از آغاز تا اکنون، ظاهراً خواست و پیش شرط اساسی طالبان از دولت افغانستان، همانا بیرون­کردن نیروهای خارجی از این کشور بوده­است. این خواست در آخرین نشست صلح که در مسکو برگزار گردیده­بود، نیز در سر لوح خواست­های­شان، مطرح شده­است.

واضح نبودن تمام خواست­های طالبان، تعدد شبه نظامیان جدا و مجزا از گروه طالبان، نبود راهکارهای راهبردی و نظامند دولت افغانستان برای مذاکره با طالبان، معماگونه بودن جنگ در کشور، ابهام­گویی نسبت به سرچشمه­های عایداتی طالبان، مشخص و معین نکردن حامیان اصلی اسلحه و مهمات جنگی طالبان، واضح نبودن موضع­گیری­های کشورهای خارجی در قبال پایان جنگ در افغانستان، فساد گسترده در بخش­های امنیتی و نظامی، گماشتن افراد غیر مسلکی در موقف­های بلند نظامی، نا هماهنگی و بی­انسجامی در بین نهادهای امنیتی، درگیری­های سیاسی میان سران دولت و حکومت، بی نتیجه ماندن مذاکرات صلح با طالبان، هژمونی کردن روند حکومت­داری، همه و همه سبب شده­اند، تا مردم نسبت به مذاکرات صلح بی­باور شده و آن را یک معما و بازی سیاسی برای تداوم قدرت و اندوختن ثروت برای منافع شخصی سران و سردمداران دولت و حکومت، بپندارند.

بدون شک صلح خیر است و جنگ شر. هم دولت افغانستان خود را برحق می­داند و هم طالبان. آن یکی درفش مزین با کلمه­ی مطهر شهادت حمل می­کند و این دیگری نیز به همان منوال. آن یکی این دیگر را تکفیر می­کند و این یکی آن دیگری را، این در حالیست که هردو طرف برای برحق بودن خویشتن از قرآن کریم و احادیث شریف دلیل می­آورند. اگر این موضوع را از لحاظ عدلی و قضایی مورد مداقه قرار بدهیم، در یک دعوا دو جناح قرار دارند و هردو برای ثابت کردن حق بودن­شان دعوا می­کنند و در ستیزند. ولی، منطق می­گوید که، حق همیشه با یک طرف دعوا می­باشد، نه هردو طرف. اینجاست که منازعه و درگیری میان دولت و طالبان و دیگر گروه­های مخالف، ادامه دارد.

از این دعوای معماگونه پرسش­های زیادی رونما می­شود. از جمله این­که: آیا حق با طالبان است یا دولت افغانستان؟ اگر حق با دو طرف باشد، چه؟ از کجا باید حق و ناحق بودن دو طرف را ثابت کرد؟ آیا مذاکراتی­که تا کنون میان ایشان ایجاد شده­است، واقعبینانه بوده­ یا خیر؟ اگر بوده­است، پس چرا تا به حال از صلح خیری نیست؟

همین­که تا به حال نه تنها صلح نیمه و نسبی در کشور تأمین نشده­است و وضعیت بدتر و بدتر از گذشته شده و مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و طالبان و دیگر جناحان از آغاز تا الآن بی­نتیجه بوده­است، خود پاسخ­گوی پرسش­های بالاست.

با توجه به بیان حقایق و واقعیت­های فوق، دولت افغانستان و حامیان آن، طرح و برنامه­هایی­که تا به حال به منظور تأمین صلح و صلح­سازی ریخته و پرداخته­اند، به گونه­ای تکراری و به­دور از واقعیت­های عینی و شرایط جنگی و ارزش­های ملیِ میهنی بوده­اند. شورای عالی صلح تا کنون قادر نشده­است نقاط ضعف و قوت، چالش­ها و تهدیدات فراراه روند صلح­سازی و صلح­خواهی را مورد مطالعه و بررسی حقیقی و واقعی قرار بدهد، تا بر اساس درک مسأله و فرضیه­های علمی و تجربی، برنامه­های آینده­ی­شان را در طرح­ریزی نمایند.

نکته­ی دیگر این­که، تا به حال معلوم نیست که امریکا دولت افغانستان را به عنوان نایب خود در روند مذاکرات صلح با طالبان و دیگر طرف­های صلح قبول دارد یا طرف اصلی مذاکره با طالبان. این نکته تا به حال برای مردم افغانستان گنگ و معماگونه باقی مانده­است. این مسأله را به­خاطری یادآوری می­کنم، که خواست اساسی و بنیادی طالبان از اول تا فعلاً از دولت افغانستان، همانا خروج نیروهای خارجی از افغانستان بوده­است. تا زمانی­که این خواست ایشان برآورده نشود، محال است که طالبان صلح کنند و دولت افغانستان را به رسمیت بشناسند. پدر این صورت، دولت افغانستان پیش از هر مسأله­ای پیرامون روند و فرایند صلح­سازی، باید با امریکا در پیوند به خروج نیروهایش از این کشور صحبت کند و زمانی­که به نتیجه­ی مطلوب رسیدند، آن وقت دروازه­ی گفتگوهای صلح با طالبان را تک – تک کند. در غیر این صورت، تلاش­ها برای آوردن صلح در این کشور، همچون یک رویا باقی مانده و یک امر محال شمرده خواهد شد.

نتیجه:

مردم شریف افغانستان از جنگِ مزمنِ طاقت فرسا و خان و مان­سوز خسته شده­اند. مردم به شدت از این جنگ آسیب جسمی و روحی و مادی و معنوی دیده­اند. هر روز اژدهای جنگ، مردم بی­گناه ما را می­بلعد. مردم خانه و کاشانه­ی خویش را رها می­کنند و مانند پرستوهای خسته و بال شکسته، مهاجر می­شوند. مردم مال و منال خود را می­فروشند و راه مهاجرت و غربت را پیش می­گیرند. روحیه­ی مردم به حدی ضعیف و نحیف شده­است که دچار و گرفتار بیماری روحی و روانی شده­اند. این عفریت و طاعون، تمام گوشه و کنار این سرزمین را فرا گرفته­است. انسان و انسانیت و عقل و عقلانیت در این مرزُبوم مدفون شده­است. ما صلح مقتدر و دولت فراگیر ملی میخواهیم تا التیام بخش رنج و آلام مردم باشد و مردم را با خیال­بافی و دروغ­پردازی نفریبند. به یاد داشته باشید که دیگر نه راننده نسبت به صلح پایدار باور دارد و نه نانوای؛ نه مزدورکار باور دارد و نه گِل­کار؛ نه نجار باور دارد و نه معمار؛ نه تاجر باور دارد و نه مهاجر؛ سرباز باور دارد و نه جان­باز؛ نه قاضی باور دارد و نه مفتی؛ نه وزیر باور دارد و نه سفیر؛ همه و همه از روی ناچاری در اینجا زیست می­کنند و زحمت می­کشند و لقمه­ی نانی فراهم می­کنند، تا مبادا آل و اولادشان از گریسنه­گی و تشنه­گی بمیرند!

پیشنهاد من به سردمدارانِ دولت افغانستان این است، که لطفاً به داد ملت برسید و برای تأمین صلح و امنیت دایمی و سرتاسری با طرف­های جنگ با برنامه­های واقعبینانه وارد میدانِ مذاکرات شوید، و از این­بیش ملت را در سردرگمی و توهم و ابهاد قرار ندهید و نسبت به خود و دولت بی­باور نسازید. در غیر آن صورت، روند صلح­سازی در این کشور خوابست و خیالست و محالست و جنون.

برچسب ها
نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن