طالبان روز مادر را به آقای کرزی تبریک گفتند
جناب کرزی صیب سلام!
اجازه دهید از راه دور و قلب کاملاً نزدیک دست شما را ببوسیم. خوشحال هستیم که پس از سالها تحمل مشقت و دوری، اکنون میتوانیم در مقابل چشم رسانهها همدیگر را ملاقات نماییم و بغلکشی. قبلاً فقط میتوانستیم در پشت پردههای زخیم ارگ با همدیگر ملاقات کنیم که این برای ما نهایت زجرآور بود. خدا هیچ فرزندی را اینقدر مجبور نکند که در خفا به دیدار مادر گرامیاش آید.
جناب کرزی!
شاید دیگران فکر کنند که شما پدر ما هستید. این دروغ است. شما مادر ما هستید. دلیلش این است که فقط یک مادر میتواند به کودک حیات ببخشد. پدر هیچکاره است. اگر نباشد هم مهم نیست. ولی مادر اگر نباشد دنیا سیاه است و امید به زندگی صفر.
اگر یادتان باشد، بعد از یازده سپتامبر ما تقریباً مرده بودیم. نفس بلند هم میکشیدیم طیارههای آمریکایی برای بمباران سر میرسیدند. مجال نداشتیم سر از سوراخ بیرون کنیم. شما اما سر رسیدید و ما را از این مرگ مطلق نجات دادید. شما به آمریکاییها گفتید که دیگر ما را بمباران نکنند. شما جلو تلاشیهای شبانه آمریکایی را، که بیشترین آسیب را به ما میرساند، گرفتید. شما هزاران هزار زندانی طالب را که در بگرام و پلچرخی بندی بودند بدون قید و شرط آزاد کردید. این شد که بعد از رفتن شما از ارگ نهال ما به ثمر رسید و امارت ما به درخت محکمی تبدیل شد.
ولی همه میدانند که برای یک گروه تروریستی فقط قوه نظامی مهم نیست. گروهی که در میدان دیپلماسی و معامله ضعیف باشد کمکم از بین میرود. شما با باز کردن پای ما در میدان دیپلماسی و مشروعیت بخشیدن به فعالیتهای تروریستی ما از همه آگاهانهتر عمل کردید. نشستهای اخیر در مسکو و بیجنگ و قطر و دوبی فقط و فقط بخاطر زحمات شما امکانپذیر شد. جهان اکنون طالبان را نه به عنوان گروه تروریستی، که یک گروه مشروع نظامی آزادیخواه میشناسد. این است که شما دوبار به ما حیات بخشیدید. اگر بگوییم شما دو بار مادر ما هستید، خطا نگفتهایم.
بوبوی مهربان!
مادر به کودکش فقط دو سال شیر میدهد. شما اما در هجده سال گذشته شیر خود را قطع نکردهاید و کمابیش این ماده حیاتبخش را به دهن ما میریزید. هر وقت دست ما تنگ بوده کمکهای مالی شما به داد ما رسیده. پولهای هنگفتی را که از طریق دکاندار کویته برای ما فرستادی جنبش ما را از یک فروپاشی به تمام معنا نجات داد. مبالغی را که از طریق سران قبیله میفرستادید به اندازه شیر مادر ممد بود.
مام عزیز!
ما یک کمی خفه هستیم و به همین دلیل در جلسه مسکو کمی به شما بیاحترامی کردیم. شما گاهی خود را برادر ما میگویید، آنهم از نوع ناراضیاش. شما برادر ما نیستید. برادر میتواند خیلی بیمعرفت باشد. برادران حضرت یوسف را دیدید که با آنحضرت چه کردند؟ مقام شما بسی بالاتر از برادر و این چیزها است. لطفاً دیگر شکستهنفسی نکنید، اگرنه در جلسه بعدی یخن شما را پاره میکنیم.
والده گرامی!
ببخشید که گاهی اعصاب ما خراب است و در نزدیکی خانه شما خود را میترکانیم. دیگر این کار را نخواهیم کرد. منبعد کوشش میکنیم تمام برنامهها را در سرک دارلامان اجرا کنیم که گوشهای مبارک شما اذیت نشود. از هیمن دریچه از شما بابت رفتارهای گذشته معذرت میخواهیم و روز مادر را به شما مبارکباد میگوییم. شایسته بود که با گل و گیاه خدمت میرسیدیم، ولی چه کنیم که بقول احمد ظاهر مرحوم،”یار می هندو، زه مسلمان یم”. خیر باشد. اگر کمک شما بود ما بزودی به کابل میآییم. آنوقت شما را با آب گل میشویم و در رخت حریر سفید میپیچانیم.
با احترام
طالب دیدار با بوسهای بیشمار
#روند فردای بهتر
نویسنده: موسی ظفر