تیتر یک

چرا نخبگان با طالبان مخالفت می کنند؟

دو سال از سلطه مجدد طالبان بر کشور می‌گذرد، در طول مدت حاکمیت طالبان روز به روز نفرت از این گروه بیشتر شده و تاحدی که به مرز انفجار اجتماعی رسیده است. اما این مخالفت و نفرت از حاکمیت طالبان دلایل متعدد و مختلف دارد که به چند دلیل اشاره می شود.

اول: طالبان مخالف زنان، آزادی های فردی و اجتماعی، مخالف تکثر گرایی و… هستند. اما با آن هم طالبان اگر زن‌ها را دوباره در خیابان‌ها سرکوب و سنگسار نکنند، بگذارند شیعیان عزاداری کنند و پرچم و بنر‌ آنان را پایین نکشند، متر‌ و خط کش برای اندازه کردن ریش و پشم دیگران نگیرند و کسی را که ریش از ریشه کم است شلاق نزنند. تحصیل و کار دخترها را ممنوع نکنند، تولید مداوم جعلیات دینی نکند و… بازهم این گروه پدیده‌ای خطرناک در تاریخ افغانستان و منطقه است، فقط به یک علت؛ آن هم اینکه فلسفه وجودی طالبان؛ تسلط بر کشور، به دست آوردن قدرت و سلطه بر مردم با معیار زور بیشتر، اسلحه خطرناک‌تر و ارعاب و وحشت بیشتر است. این تمام آن چیزی است که طالبان بر مبنای آن شکل گرفته، حیات پیدا کرده و حالا قدرت را به دست آورده اند. اساس مخالفت مردم و نخبگان با طالبان این است که حکومت این گروه تمامی پدیده ها را از منظر کوچک و تنگ و تاریک مدرسه دیوبندی می بینند. منطق طالبان یعنی قدرت مطلقه و تصمیم گیری برای مردم به جای خدا. مردم حق دارند که با این گروه مخالفت کنند.

دوم: دومین مخالفت مردم و نخبگان با حکومت استبدادی طالبان، رفتارها و بروزهای بیرونی آنها و در نهایت وجود و حضور آنها به عنوان یک پدیده مخل امنیت روانی مردم افغانستان است. وجود و حضور چنین گروه وحشت و خشن اساسا در جایگاه تصمیم گیری خطرناک است. رفتار و منطق طالبان اساسا با رویکرد یک حکومت پاسخگو مطابقت ندارد. این چیزی است که امروز در تمامی خیابان های افغانستان به راحتی قابل رویت است. مردم به صورت طبیعی باید با دیدن نیروهای پلیس و قوای امنیتی احساس امنیت کنند، اما اکثریت مطلق مردم با دیدن طالبان احساس ترس و نفرت می کنند. اساسا وجود و شکل و شمایل این گروه ترس آفرین است. در حالیکه اساس حکومت و نیروهای حاکم مایه آرامش و امنیت شهروندان است و باید باشد، ولی ریشه و اساس طالبان که با آدم کشی و جنایت پایه گذاری شده، برای مردم نه تنها که امیدبخش و امنیت آفرین نیست، زجر آور و وحشت زا است. بنابر این افراد و ساختار طالبان برای اکثریت مطلق مردم غیر قابل قبول است.
البته سران طالبان استدلال می کنند که از زمان روی کار آمدن این گروه امنیت در کشور تامین شده است؛ خوب این واضح است، طالبان خود مخل امنیت در سطح اجتماع بودند و وقتی این گروه قدرت را در کشور به دست گرفتند، تمامی جنایات و آدم کشی ها ختم گردید بنابر این جنایات میدانی در افغانستان خاتمه پیدا کرد.

سوم: طالبان در کلیت امر غیر قابل اطمینان و اعتماد هستند، حتی غیر قابل کنترول. برای طالبان یک خط و یک استدلال و روش برای رفتار سیاسی و اجتماعی وجود دارد و آن شریعت مورد نظر این گروه است. برای طالبان آزادی بیان، حقوق بشر، افکار عمومی، جامعه مدنی، مناسبات اجتماعی، حقوق اقوام و مذاهب و… هیچ کدام مهم و اصلا مطرح نیست.
از سوی دیگر طالبان به شدت غیر قابل کنترول هستند. تشتت فکری که بر مبنای گرایش حنفی و سلفی در این گروه وجود دارد، برای جامعه افغانستان خطرناک است. اکثریت سلفی در مقابل اقلیت به نام حنفی، که این دسته نیز تندرو هستند، قصه جنجالی سنت و اعتدال بین گروه است. همین حالا به خاطر مسدود شدن مکاتب دخترانه بین این گروه مخالفین و موافقین وجود دارد‌. از سوی هم وجود عناصر القاعده در سیستم طالبان واضح است. بنا این تشتت فکری بین طالبان که بنیادهای اجتماعی را متزلزل ساخته و مخالفت با اصل های حیات اجتماعی انسان‌ها از دیگر مبنای مخالفت با این گروه است.

چهارم: طالبان مخالفت پیشرفت‌های فرهنگی، اجتماعی و ساختاری افغانستان هستند. این گروه متحجر قاتل امید به رهایی افغانستان از وضع لجام گسیخته بوده و هستند. این گروه نه قانونی برای زندگی و حیات دارند و نه هم سیاست و اجتماع و فرهنگ. یک جمعیت بزرگ ۳۵ میلیونی را به گروگان گرفته اند و از نو برای آنان رسم حیات و ممات را بر مبنای عقیده پوج و تنگ و تاریک شان می آموزند. درست در زمانه‌ای که جوامع بشری روز به روز در حال پیشرفت بوده و نسل جدیدی از دختران و پسران تحصیل‌کرده، مستقل و پرامید در افغانستان داشت سربر می آوردند که انتظار خدمت و کار را داشتند، اما یک جماعت کوچک ملا‌های بی‌سواد و کم سواد، امید و آینده آنان را به یاس و خاکستر مبدل ساخته و به نام دین تیشه به ریشه اجتماع و فرهنگ و دیانت زده اند. بنا مخالفت و مقابله با طالبان مشروع و مقبول است.

برچسب ها
نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن