کلاه برداری و اختطاف کودکان با استفاده از نام مشاور سیاسی رییسجمهور
فردی در کابل که تا هنوز نام و مشخصاتش بهدست نیامده، با استفاده از نام و موقعیت اکرم خپلواک، مشاور سیاسی رییسجمهور غنی، میخواسته سه کودک باشندهی ولایت دایکندی را که مبتلا به سوراخ قلباند، به بهانهی اینکه هزینهی درمان و سفر آنان را به آلمان فراهم میکند، اختطاف کند. این فرد هرچند موفق به اختطاف کودکان نمیشود، اما پول افرادی را که همراه با کودکان به کابل آمده بودهاند از نزدشان میگیرد و خود مفقود میشود. اطلاعات روز دو تن از بستگان این کودکان را یافته و با آنها گفتوگویی انجام داده است.
آغاز ماجرا
فردی که هویتاش تاکنون مشخص نیست، با تماس تلفنی به دفتر والی دایکندی، خودش را مشاور رییسجمهور معرفی میکند و میخواهد فهرست کودکان مریضی که درمانشان در داخل کشور امکان ندارد را در اختیارش قرار دهد تا او زمینهی درمان و سفر آنان را به آلمان فراهم کند. دفتر والی موضوع را با رییس صحت عامه و ادارهی هلالاحمر ولایت دایکندی در میان میگذارد. بر اساس رهنمایی دفتر والی، سجادی، معاون اداری ریاست هلالاحمر که در نبود رییس، سرپرست این اداره است، مکتوب و مشخصات مریضان و شمارههای تماس «اکرم خپلواک» را به وابستگان مریضان میدهد و از آنها میخواهد به کابل سفر کنند. در کابل فردی که خودش را اکرم خپلواک معرفی کرده، تلاش میکند کودکان را از وابستگانشان جدا کند ولی موفق به این کار نمیشود، اما با وعدهی پیگری کارشان، جیب آنان را خالی میکند.
روایت دو تن از بستگان کودکان
حزب الله، کاکای آمینه و علیرحیم، پدر یکی از کودکان دیگر را در هوتلی در کوتهسنگی کابل یافتم و با آنها گفتوگو کردم. آغاز ماجرا به چهار-پنج ماه پیش برمیگردد. آمینه دختر ۱۲ سالهیی است که از درد «سوراخ قلب» رنج میبرد.
حزب الله باشندهی ولسوالی مرکز دایکندی است. او چهار ماه پیش آمینه را به شفاخانهیی در این ولایت میبرد و مشخص میشود که کودک مبتلا به سوراخ قلب است. او سپس به ادارهی هلالاحمر دایکندی مراجعه و مریضاش را ثبت و راجستر میکند. سپس با رهنمایی این اداره راهی کابل میشود و به ادارهی هلالاحمر کابل مراجعه میکند تا این اداره هزینهی درمان آمینه را فراهم کند. کارش در کابل تمام میشود و دوباره به دایکندی برمیگردد.
پس از گذشت سه ماه فردی بهنام سجادی که خود را رییس ادارهی هلالاحمر ولایت دایکندی معرفی میکند به حزب الله زنگ میزند و برای اعتمادسازی، مشخصات مریض را میگوید و سپس خبر میدهد که فردی بهنام اکرم خپلواک، مشاور سیاسی رییسجمهور به دفتر والی تلفنی تماس گرفته و گفته که فرصتی پیش آمده تا زمینهی درمان آمینه را به کشور آلمان فراهم کند. سجادی گفته است که هزینهی سفر درمان آمینه را ادارهی امور ریاستجمهوری پرداخت میکند، اما هزینهی فرد همراه مریض را نمیپردازد.
حزب الله پس از صحبت با پدر آمینه که عضو ارتش است، تصمیم میگیرد که آمادهی سفر شود. سجادی به او میگوید که باید به دفتر هلالاحمر مراجعه کند و مکتوبها را با خود گرفته و راهی کابل شود. شب همان روز فردی که خودش را اکرم خپلواک معرفی میکند، به حزب الله زنگ میزند و مشخصات آمینه را از او میپرسد. او میگوید شمارهی تماس حزب الله را از دفتر والی دایکندی گرفته است. این شخص از حزب الله میپرسد که از سوی مقامهای دایکندی نیز تماسی دریافت کرده است یا خیر و پس از پاسخ مثبت حزب الله، میگوید هدف از این سوالش این است که میخواهد مطمئن شود که نام و مشخصات مریض در فهرستش است و برای آمدن آنها به کابل، آمادگی بگیرد. حزب الله میگوید این فرد اطمینان نداشت که من کاکای آمینه باشم. از اینرو، به من گفت که برای اطمینان کار میخواهد با مادر آمینه صحبت کند.
فردای همان روز، حزب الله با مراجعه به دفتر هلالاحمر میگوید که فردی با این شماره از کابل نیز با او تماس گرفته است. سجادی از درستی شماره به او اطمینان میدهد و میگوید: «این شماره با والی ولایت دایکندی تماس گرفته و والی به ما خبر داده که مریضها را روان کنید».
حزب الله از سجادی میپرسد که آن شخص شمارهی او را از کجا گیر آورده است، اما سجادی میگوید که «ما شمارهی شما را به او دادهایم».
حزب الله مکتوبها را گرفته و با دو فرد دیگر که آنها نیز مریض دارند، راهی کابل میشوند.
علیرحیم، پدر دختر دیگری که او نیز مبتلا به سوراخ قلب است، باشندهی ولسوالی میرامور است. او نیز پنج ماه پیش، پس از آنکه متوجه میشود دخترش مرض قلبی دارد، به کابل میآید و به ادارهی هلالاحمر مراجعه میکند. پس از معاینهی صحی، ادارهی هلالاحمر مشخصات دختر علیرحیم را ثبت و راجستر میکند و به او میگوید که منتظر نوبت بماند. در ضمن، ادارهی هلالاحمر کابل طی مکتوبی، گزارش این دختر را به هلالاحمر دایکندی میفرستد. رحیم به دایکندی برمیگردد و با گذشت چند ماه، روزی سجادی، سرپرست هلالاحمر به او زنگ میزند و میگوید که «رییس ادارهی امور ریاستجمهوری» خواسته که مریضان به کابل آورده شوند تا ادارهی امور زمینهی سفر و درمان آنها به آلمان را فراهم کند.
ماجرای کابل و تلاش برای اختطاف کودکان مریض
فردای همان روز (دوشنبه، ۱۸ ثور) یعنی هفتهی گذشته، حزب الله به میدانشهر وردک رسیده بود که «اکرم خپلواک» به او زنگ میزند، از موقعیتش میپرسد و نیز با تأکید، میگوید که با عجلهی هرچه بیشتر خودش را به کابل (کوتهسنگی) برساند تا آمبولانسهایی که برای مردم غزنی و قندهار به کمپنی فرستاده شده، هنگام برگشت آنها را نیز از مسیر خود بردارند. حزب الله به کوتهسنگی میرسد که دو باره آن فرد با او تماس میگیرد و از اینکه او دیر رسیده، اظهار ناراحتی میکند: «آمبولانسها رفت و شما باز ماندید». حزب الله از او آدرس میخواهد که خود نزدش برود، اما او حاضر نمیشود آدرس بدهد. سپس او آدرس حزب الله را میخواهد و سرانجام، محل ملاقات زیر پل کوتهسنگی تعیین میشود. حزب الله میگوید اینجا بود که ترس و تشویشی در دلم خلق شد، اما وقتی شمارههای روی مکتوب را دیدم و با شمارهی این فرد تطابق دادم، مطمئن شدم که عیبی در کار نیست. فردی که خودش را خپلواک معرفی کرده، دوباره تماس میگیرد و جای دیگری را برای ملاقات تعیین میکند تا از آنجا حزب الله و آمینه را با خود برداشته و کار پاسپورتشان را راه بیندازد.
حزب الله میگوید زمانی که او با تاکسی آمد، دیدم که رانندهیی نیز با خود آورده و خودش منظم کوتشلوار پوشیده و نکتایی بسته است. او حزب الله و دیگران را همواره «بچیم» صدا میزده است. حزب الله و آمینه داخل تاکسی میروند و بعد از چند دقیقه، آن فرد از حزب الله میخواهد که آمینه را همراه او بگذارد و خودش برود برای پاسپورت عکس بگیرد. او به بهانههای مختلف تلاش میکند تا آمینه را از کاکایش جدا کند، اما حزب الله و دختر از هم جدا نمیشوند. وقتی نزدیک ریاست پاسپورت میرسند، دوباره او از حزب الله میخواهد که آنجا بأیستد و او خودش آمینه را از راه دیگری داخل ریاست میبرد تا کارها زودتر انجام شود. از این لحظه، حزب الله مشکوک میشود و به خواست او تن نمیدهد. اما آن فرد اصرار میکند که دختر را از حزب الله جدا کند: «ما با والی دایکندی و هلالاحمر دایکندی تماس گرفتهایم و قصد کمک به شما را داریم؛ اینکه جای شک ندارد».
در نهایت، آن فرد از حزب الله میخواهد که پول همراش را به او بدهد. حزب الله چهارونیم هزار افغانیاش را به او میدهد، اما در پاسخ میشنود: «نه بچیم، هزینهی شما صدهزار افغانی میشود که باید آن را آماده کنی. اینکه پولی نیست». او به حزب الله اخطار میدهد که پروازش فردا (سهشنبه، ۱۹ ثور) را لغو کرده و دو ماه به تأخیر میاندازد. او پول و تمام اسناد و مدارک را از نزد حزب الله میگیرد و میگوید که میرود تا دو فرد مریضدار دیگری را که بهتازگی از دایکندی آمده، با خود بیاورد. در این لحظه است که برای او زنگی میآید و میگوید که برود مریضان دیگر ولایتها را نیز بیاورد.
حزب الله عکس میگیرد و سپس منتظر میماند. پس از لحظاتی، وقتی که از آن فرد خبری به او نمیرسد، برایش زنگ میزند. در پاسخ میشنود که او اکنون با دیگران مصروف است و بهزودی میآید.
حزب الله اکنون آن دو مریضدار دیگر را نیز پیدا کرده و میگوید عین ماجرا با آنان نیز تکرار شده است. علاوه بر این، از یکی از آنان بیش از ۴۰ هزار افغانی و از دیگری ۳۰ هزار افغانی برده است.
حزب الله بعد از گذشت چند ساعت، ناگزیر میشود که به ریاست هلالاحمر دایکندی زنگ بزند. از آنطرف میشنود که برایش میگوید عجله نکند: «ممکن کارتان درست شود». سرانجام، حزب الله پس از آنکه متوجه میشود فردی که با او معامله کرده، کلاهبردار و دزد بوده، دوباره به هلالاحمر دایکندی زنگ میزند و با آنها از خاموش بودن شمارههای تماس فرد و از دست رفتن پولهایش حرف میزند.
علیرحیم پدر دختر دیگری که او نیز مریض است، به بامیان رسیده بود که آن فرد برایش زنگ میزند و میگوید رییس ادارهی امور ریاستجمهوری است و آنها باید هرچه زودتر خودشان را به کابل برساند.
علیرحیم فردای آن روز به کابل میرسد؛ آن فرد دوباره با او تماس میگیرد و میگوید که آمبولانس میفرستد تا آنها را ببرد. او به علیرحیم میگوید که در نزدیکیهای پل هوایی کوتهسنگی بیاید. وقتی علیرحیم به آنجا میرود، آن فرد فهرست بلندبالایی را برایش نشانش میدهد و ازش میخواهد که نام دخترش را در آن فهرست بیابد. او از علیرحیم میپرسد که پولی با خودش دارد یا نه؟ و وقتی علیرحیم میگوید که هیچ پولی همراهش نیست، او تهدیدش میکند که پرواز آنها را لغو و یک یا دو سال دیگر به تأخیر میاندازد. علیرحیم، ناگزیر، میگوید ۴۰ هزار افغانی با خود دارد.آن فرد با وعدهی انجام کارها و حل مشکل علیرحیم، مجموع پول را ازش میگیرد و نیز برایش میگوید که باید پیاده شود تا آنها دختر را با خودشان برده و برای پاسپورت از او عکس بگیرند. اما پدر و دختر حاضر نمیشوند که از هم جدا شوند و علیرحیم شدت مریضی دخترش را بهانه میکند. آن فرد پدر و دختر را در نزدیکی پل سرخ پیاده میکند و خودش با این قول که کارها را درست میکند، از آنها جدا میشود. او بعد از ساعتی دوباره به علیرحیم زنگ میزند و میگوید که پنج هزار افغانی کارت تلفن برایش بفرستد تا جهت انجام عاجلانهی کارها، به کارمندان ریاست پاسپورت رشوت بدهد. علیرحیم کارتها را میفرستد. بعد از لحظاتی، شمارهی «اکرم خپلواک» نام خاموش میشود و تاکنون خاموش است.
علیرحیم میگوید که ۴۰ هزار افغانی را با احتساب سود ماهانهی آن قرض گرفته بوده تا دخترش را درمان کند. او میگوید بعد از این ماجرا به ریاست هلالاحمر دایکندی زنگ زده است که چرا حداقل یک بار با شبعهی مرکزی هلالاحمر تماس نگرفته تا از این فرد اطمینان حاصل میکرد که کلاهبراد نباشد. اما ریاست هلالاحمر دایکندی به او گفته است که والی دایکندی این مسأله را هماهنگی کرده است و هیچ مسئولیتی متوجه این ادراه نیست.
حزب الله و علیرحیم میگویند فرد مریضدار سومی که از دایکندی آمده نیز عین ماجرا را سپری کرده است و کلاهبردار از نزد او ۳۰ هزار افغانی گرفته است.
واکنش والی دایکندی و ادارهی هلالاحمر افغانستان
معصومه مرادی، والی دایکندی میگوید که فردی بهنام «پژواک» از ادارهی هلالاحمر کابل به دفتر اداری ولایت زنگ زده و خواسته که فهرست ۸ کودک مریضی که دچار سوراخ قلباند و یا خونشان نیاز به تبدیل دارد را به این اداره معرفی کند تا آنها زمینهی درمان آن کودکان را فراهم کند. خانم مرادی میافزاید: ما این موضوع را به ریاست صحت عامه و هلالاحمر ولایت راجع کردیم که با شناسایی مرجع تماس در این رابطه همکاری کنند.
او میگوید که سرپرست هلال احمر ولایت دایکندی سه فرد را برای تداوی معرفی میکند.
مرادی افزود که پولیس دایکندی در حال بررسی این اتفاق است و موضوع پس از بررسی فرماندهی امنیهی ولایت به پولیس جنایی کابل راجع شده است.
او گفت در هماهنگی با ادارهی هلالاحمر برای برگرداندن پول این افراد تلاش خواهد کرد.
میرامجان صداقت، سخنگوی ادارهی هلالاحمر کابل میگوید که این اداره از موضوع آگاه شده و در حال بررسی آن است. آقای صداقت افزود که در این قضیه پرسشهای زیادی وجود دارد که نیاز است به آنها پاسخ گفته شود.
او افزود که این اداره بعد از بررسی این پرونده، جزئیات رویداد را طی یک اعلامیهی مطبوعاتی با رسانهها شریک میکند.
همچنان حسینی، رییس ادارهی حلالاحمر دایکندی که اکنون در کابل بهسر میبرد، به اطلاعات روز میگوید که بر اساس هدایت مقام ولایت، از طریق این اداره فهرست سه مریض تهیه شده و به فردی که جهت تداوی آنها تماس گرفته بوده، سپرده شده است. آقای حسینی افزود که پرونده هم در کابل و هم در دایکندی در حال بررسی است.
آقای حسینی در جریان این رویداد در دایکندی نبوده است. او میگوید والی با ادارهی هلالاحمر تماس گرفته و گفته که ادارهی ارگانهای محل میخواهد زمینهی درمان این کودکان را فراهم کند.
منابع این گزارش نسبت آن فرد کلاهبردار را به سه فرد و ادارهیی چون؛ اکرم خپلواک، مشاور سیاسی رییسجمهور، رییس ادارهی امور ریاستجمهوری و ادارهی ارگانهای محل راجع کردهاند.
فرزان سخنگوی شورای عالی صلح و از همکاران آقای خپلواک در تماسی با اطلاعات روز از وقوع این اتفاق اظهار بیخبری کرد و گفت: «ما اصلاً از این موضوع چیزی نمیدانیم و در جریان نبودیم. اما این افراد با استفاده از نام بزرگان سیاسی قصد صدمه رساندن به اعتبار و هویت آنان را دارند و از نیروهای امنیتی کشور تقاضا داریم که هرچه عاجل این افراد دروغگو و فریبکار را دستگیر و مجازات نمایند».
گراشگر: عصمتالله سروش
روزنامه اطلاعات روز