چرا امریکا در حلِ بحرانِ پناهجویان خاموش است؟
قوانین بینالمللی که به تعریف جنگ پرداخته حکم میکند اگر دولتی ارادهء جنگ دارد و یا شامل جنگ میشود، باید اصول یازده گانهء روابط بینالملل را رعایت کند. یکی از این اصول، احترام قوانین بشردوستانهء بینالملل است که کنوانسیونهای چهارگانهء ژینوا، منعقد سال ۱۹۴۹ آن را مطرح کرده است. این کنوانسیونها تعریف و تفسیر حقوقیِ جنگ و پیآمدهای آن را مشروعیت بخشیده است.
یکی از رایجترین پیآمدهای جنگ، سرازیر شدن گروههای قربانیان بهسان بیجاشدهگان داخلی و خارجی و پناهجویان بیگناه و بیسرپناه هستند که مجبور به ترک خانه، شهر و کشور شان میشوند.
قطعنامهء شماره ۱۳۸۶ شورای امنیت سازمان ملل متحد که عملیات نظامی جامعهء بینالمللی را در افغانستان، تحت رهبری ایالات متحدهء امریکا مشروعیت بخشید، از کمبود تعریف و تفسیر «مسوولیتپذیری» بازیگران جنگ و نقش دولتها در این جنگ رنج میبرد. این «کمبود» سبب گردیده است که دولتهای شامل و عامل جنگ در افغانستان و خاور میانه مسوولیت عواقب و پیآمدهای آن را بهعهده نگیرند.
افغانهای بیجا شده و پناهجو از قربانیان اصلی جنگ بر ضد هراسافگنی بینالملل هستند که به رهبری ایالات متحده اداره میشود. بر بنیاد پژوهشهای نهادهای فکر در غرب، جنگ بر علیهء هراسافگنی در جهان نزدیک به هشتصد ملیارد دالر هزینه برداشته است که نزدیک به هشتاد در صد آن را ایالات متحده بر عهده داشته است. این جنگ، جانِ نزدیک به یک ملیون انسان را گرفته است و نزدیک به بیست ملیون انسان را خساره رسانیده است. در نتیجهء این جنگ ساختارهای رسمی و غیر رسمی هفت دولت جهان صدمهء شدید دیده است.
پرسشی که مطرح میشود ایناست چرا ایالات متحده که بانی و مسوول این جنگ «کلان جهانی» است مسوولیت قربانیان آن را به عهده نمیگیرد. برای حمایت جانی و مالی یک ملیون پناهجو که به اروپا آمده است، ۱۷ ملیارد یورو نیاز است که نزدیک به بیست ملیارد دالر تخمین زده میشود. پرسش اینجاست که چرا استراتژستهای امریکایی به جنگی که هشتصد ملیارد دالر مصرف دارد، ۲۰ ملیارد آن را برای مسوولیتپذیری ویژه نکرده است.
پاسخ برای این پرسش روشن است. امریکا در پی منافع درازمدت اقتصادی در خاور میانه و آسیای میانه است تا هژمونی اش را حفظ و گسترش دهد. مسوولیت پذیری امریکا برای رفع بحران در این دو منطقهء غنی جهان، تاثیر گذاری ایالات متحده را در جهان به پایین ترین سطح خواهد رسانید. از این روست که مردمان دولتهای فقیر با داشتن حکومتهای فاسد و رهبران دروغگو، مطلقگرا و تمامیتخواه، به قربانیان اصلی این جنگ مبدل میشوند. زیرا این دولتها با چنین رهبرانی نمیتوانند از چنبرهء تاثیر گذاری ایالات متحده فرار کنند. امّا شهروندان این دولتها قربانی این استراتژی میشوند.
از برگه ی ملک ستیز