بن بست مذاکرات صلح، دولت به دنبال چیست؟
هر چند که مذاکرات بین الافغانی صلح مربوط به دو جریان عمده که عبارت از طالبان و دولت جمهوری اسلامی افغانستان میباشد در جریان است، سائر جریانهای یاد شده نقش تأثیر پذیر دارند تا تأثیر گذار و آنان در صدد الحاق به سمت دولت و یا طالبان میباشند
خبرگزاری رشد – کابل: مذاکرات بین الافغانی صلح، یکی از چالشهای جدی پروسه ملی محسوب میگردد که طی چند مدت اخیر دستخوش تحولات و بدفرجامیهایی گردیده است و برایند آن، بیشتر به یک بازی پیچیدهی میماند که برندهی آن نا معلوم است، پروسه صلح شبیه به برگ برندهی است که اگر هر گروه و یا جماعت سیاسی، نبض آن را در اختیار داشته باشد انگار به عنوان یک ابزار فشار بالای سائر جناحهای سیاسی میتوانند امتیاز بیشتری کسب نمایند، به همین دلیل است که گروهها و الیتهای سیاسی هر کدام به نوبهی خویش تلاش دارند تا خود را یک قدم به آن نزدیکتر ساخته و کنترل آن را در اختیار گیرند، هم اکنون سه جناح سیاسی عمده بر مدیریت این پروسه متمرکز اند، تیم سیاسی داکتر اشرف غنی که هم اکنون در رأس دولت قرار دارد و از جایگاه مشروعیت حقوقی و ملی اش به این پروسه متمرکز اند، تیم سیاسی داکتر عبدالله که از گذشته تا کنون به عنوان اپوزیسیون داخل حکومت هم انتقاد دارد و هم اینکه نگرش ابزار گونه در قبال آن اتخاذ کرده اند و تمام تلاشهای شان در این راستا است که بتوانند از یک گوشهی این سفرهی پهن شده به نان و نوایی دست یابند، تیم سیاسی حامد کرزی که نگرش آن به این پروسه شبیه به موضع گیریهای طالبان است و هر آنچه را که میخواهد نقش ایفا نماید در راستای دست یابی به امتیازات سیاسی از دست رفته شان میباشد که بیشتر دیدگاه شان با طالبان وحدت نظر دارد وارد این پروسه ملی شده اند.
هر چند که مذاکرات بین الافغانی صلح مربوط به دو جریان عمده که عبارت از طالبان و دولت جمهوری اسلامی افغانستان میباشد در جریان است، سائر جریانهای یاد شده نقش تأثیر پذیر دارند تا تأثیر گذار و آنان در صدد الحاق به سمت دولت و یا طالبان میباشند تا که این پروسه به کرسی بنشیند و آنان از این دو مجرا به خواستههای سیاسی شان دست یابند، لذا بر میگردیم به دو جانب عمده مذاکره کننده صلح که چرا آنان تا کنون موفق نشده اند که کشتی سرگردان صلح را به ساحل نجات برسانند. آنچه که از وضعیت آشفته کنونی بر می آید، نگرش به این پروسه از زاویه سود و زیان فردی و گروهی است نه اینکه دیدگاهها نسبت به آن استراتژیک و ملی گرایانه باشد، جانب طالبان در صدد اند تا با استفاده از موقعیت پیش آمده که توافقنامه شان با ایالات متحده نهایی شده و مطابق به آن پنجهزار زندانی این گروه آزاد گردد، بالای دولت افغانستان اعمال فشار مینمایند که پنجهزار زندانی را بدون پیش شرط رها نماید، علت پا فشاری این گروه در مورد رهایی بی قید و شرط زندانیان از رفتار شان واضح و مبرهن است، طالبان به این الگو پا فشاری دارند که این تعداد زندانی باید هرچه سریعتر آزاد گردد تا با استفاده از آن، ماشین جنگی آنان بیشتر از قبل فعال گردد و با فشار نظامی بالای دولت، مردم افغانستان را مجبور سازند که نظام طالبانی را بپذیرند و یا حد اقل به بیشترین امتیازات سیاسی دست یابند؛ اما دولت با آگاهی از نیت شوم آنان آزادی زندانیان را به تعویق انداخته است و آن را مشروط به آغاز مذاکرات بین الافغانی و کاهش خشونت اعلام داشته است که موضع گیری دولت در این امر، مطابق به خواستههای مردم افغانستان نیز میباشد.
بنا بر این با توجه به اینکه افغانستان در حالت شکنندهگی سیاسی قرار دارد، انتظار میرود که دولت به عنوان محور مذاکرات صلح، هیأت همه شمولی را ترتیب دهد که ترکیب آن از میان متنفذین و سرشناسان کشور باشد که با فرهنگ و عنعنات مردم نیز همخوانی داشته باشد و دارای پایگاه اجتماعی باشند، این هیأت را به جانب مذاکره کننده که طالبان است معرفی نماید و با استفاده از لابیگری بین المللی بیشترین فشار دیپلماتیک را بر آنان وارد سازد و در میادین جنگ نیز آمادگی کامل داشته باشند و با استفاده از قوه قهریه، عمل بالمثل انجام داده و این گروه را با شکستهای سنگین بدرقه نمایند، تنها در این صورت است که هرگونه پیش پرداختی که آنان خواهانند از آن دست برداشته و به سان گروههای شکست خورده، به میز مذاکرات حاضر خواهند شد؛ اما در این مورد، مخالفین سیاسی حکومت نیز نقش تعیین کننده دارند که اراکین دولتی با مدیریت منعطف آنان را بر محوریت خویش بکشانند و حمایت جمعی را کسب نمایند تا فشارها بر طالبان مضاعف گردد، در این صورت برگ برنده در اختیار دولت خواهد بود و طالبان همانند یک شهروند به زندگی اهلی رو خواهند آورد.