افغانستانبرگزیده های سایتتحلیل

آیا گلبدین این‌قدر می‌ارزد؟

در آغاز هفته‌ گذشته روزنامه‌ی گاردین نوشت: «بر بنیاد یک توافق‌نامه‌ی محرمانه، دولت افغانستان باید امتیازات ویژه‌ای به گلبدین حکمتیار بدهد تا او رابطه‌اش را با هراس‌افگنان قطع و قانون اساسی افغانستان را رعایت کند.»

قطع‌‌کردنِ رابطه گلبدین با تروریستان، خبر خوبی است که باور کردنش هم آسان نیست. اما اگر رویدادهای پنج سال اخیر را مد نظر داشته باشیم، حکمتیار و گروهش، نتوانسته بودند دو درصد مشکل بنیادین فعالیت‌های هراس‌افگنی در افغانستان باشند.

در جریان بیش از پنج‌سال گذشته، گلبدین حکمتیار به مهره‌ی سوخته‌ای بدل شده است. حکمتیار در عمل ثابت کرده که توان مدیریت افراد وافادارش را به گونه‌ی گسترده ندارد و هوادارانش، در مقام‌های کلان دولتی، در دوره‌های مختلف چهارده سال گذشته، حضور داشته‌اند و می‌توان گفت که اکنون حکمتیار تقریبا تنهاست.

دولت افغانستان، با گرفتنِ تصمیم پرداخت امتیازات ویژه برای بازگشت حکمتیار، «کته‌خرجی بزرگ» و ول‌خرجی بیش از اندازه‌ای می‌کند.

شرط‌های گلبدین حکمتیار، به‌‌طور واضحی نشان می‌دهد که او، به هدف تقویت نیرو، گذر از فهرست تروریستان و ایجاد ساحه‌ی نفوذ در مرکز افغانستان، به حکومت افغانستان می‌پیوندد.

یکی از شرط‌های حکمتیار، بازگشت‌دهی و اسکان «چندین‌هزار پناه‌جوی حزب اسلامی» در نزدیکی‌های پایتخت است.

عبارت «مهاجران حزب اسلامی» بسیار نادرست است. پناه‌جو و مهاجر فرار کرده از جنگ، مربوط هیچ حزبی نیست. فقط پناه‌جو است و مستحق توجه. همه‌ی مهاجران مستحق‌اند، همگان از دست ناگزیری‌های سال‌های «جنگ و جنون» کشور را ترک کرده‌اند. هنوز هیچ پناه‌جویی به نام «مهاجر حزب اسلامی» و یا «مهاجر جمعیت»، یا هم به نام «مهاجر وحدت اسلامی» نداشته‌ایم.

نام حکمتیار با خاطرات راکت‌بارانی‌های کابل و خرد و خمیرشدن این شهر و مردمانش، گره خورده است و بخشیدن او، عملی نابخشودنی و ضد حقوق بشری و نقض حقوق انسانی میلیون‌ها شهروند بی‌گناه این سرزمین است.

حکمتیار می‌داند کارنامه‌ی او، همه‌ی شهروندان افغانستان را آزرده و یا آسیب زده است. او خوب می‌فهمد که تنها بازگشتش در بدل امتیازات، نمی‌تواند باعث تقویت و نیروگیری‌ دوباره‌‌اش شود. حکمتیار چون نمی‌تواند شهروندان داخل کشور را از خود راضی و خود را رهبر آنان بسازد، جدا نیاز به ایجاد ساحه‌ی نفوذ دارد و این ساحه را می‌خواهد با استفاده از مهاجران و ممنون‌سازی آنان در بدل پیشکش زمین برای خانه، تهیه کند.

دولت، اگر توان اسکان و بازگشت‌دهی مهاجران را دارد، باید بدون درنظرداشت تبعیض یا تعلق حزبی هر شهروند، به عودت و اسکان آنان اقدام کند و نیاز نیست کسی که سال‌ها رهبری باران آتش و باروت را بر عهده داشته، بر مهاجران نمایش مهربانی بدهد.

از جانب دیگر، امتیازدهی به مهاجران به واسطه‌ی حکمتیار، امتیازدهی تنها به گلبدین است. پذیرش این شرط، دادنِ امتیاز به گروه‌های هراس‌افگن را به یک سنت خطرناک و تشویق‌کننده بدل می‌کند. نباید راه پایان‌دادن به خشونت و هراس‌افگنی، امتیازدهی به گروه‌های هراس‌افگن باشد. این امتیازدهی‌ها، شبیه پول‌دادن به گروگان‌گیران، به امید آزادسازی گروگان است. به هیچ‌صورت این برای مردم پذیرفتنی نیست که گروهی یک عمر اعمال تروریستی انجام بدهد، آرامش را به گروگان بگیرد، باعث عقب‌گرد کشور با نابودی مکتب‌ها شود و سرانجام، به‌جای این‌که بازداشت شده و به دادگاه کشانده شود، برایش آرگاه و بارگاه بدهند و امتیازهای دیگری نیز دریافت کند.

در معامله با حکمتیار، نمی‌توان تضمین کرد که او آیا پای این توافق می‌ماند یا خیر. زیرا عمر پیوستن‌های گلبدین حکمتیار، همیشه کوتاه و آن هم بیش‌تر در زمان‌هایی بوده است که ایشان ناگزیر بوده‌اند و راهی جز تجدید قوا و نرمش در دیدگاه خود در برابر حریفان نداشته‌اند.

حکمتیار، با تنها نظام و یا گروهی که هنوز نپیوسته، نظام حاکمِ پس از طالبان است. تجربه نشان داده است که او استعداد پیوستن و گسستن فراوان به هرگروهی را دارد.

حکمتیار در سال ۱۳۶۸، با شهنواز تنی، که مخالف ایدیولوژیکش هم بود، ایتلاف کرد و پس از کودتای بدفرجامی که داشتند، رابطه‌شان از بین رفت. در ۱۳۷۳ خورشیدی، از هراس گروه طالبان، ناگزیر شد با عبدالعلی مزاری ایتلاف کند، اما این ایتلاف هم با کشته‌شدنِ آقای مزاری توسط طالبان، از هم پاشید. در ۱۳۷۳ خورشیدی، حکمتیار با عبدالرشید دوستم ایتلاف کرد که برایش نتیجه‌بخش نبود و دوام نیافت. در ۱۳۷۵ خورشیدی، حکمتیار با رهبر حزب رقیبش، برهان‌الدین ربانی یک‌جا شد. پس از سقوط رژیم طالبان، این بار حکمتیار، با طالبان نیز هم‌سنگر شد.

پیوستن او با طالبان، چندان اثری بر تقویت آنان نگذاشت. زیرا بخش‌های کلانی از حزب حکمتیار، در چند چارچوب تشکیلاتی سیاسی، وارد حکومت حامد کرزی شدند و همواره در تکت‌های انتخابات‌های اخیر، حضور فعال داشته‌اند.

حکمتیار، انگار، به ادامه‌ی گسستن‌های دیگرش، دل خوشی از طالبان ندارد و میلش به پیوستن به حکومتی فراوان است. زیرا تنها نظامی که حکمتیار به آن نپیوسته، نظام پس از طالبان می‌باشد و او نمی‌خواهد گذشته‌اش را حتا این بار هم تکرار نکند.

مروری کوتاه بر تاریخ‌چه‌ی پیوستن و گسستن‌های حکمتیار، نشان می‌دهد که او از پیوستن‌ها به مخالفان خود، به‌عنوان تخته‌ی خیز کار می‌گیرد.

چنان‌که پس از داغ‌شدن خبرهای آمدنِ گلبدین، موجی از فرماندهان این گروه، دوباره دست به تفنگ شدند و به‌شوق بیعت به او و جهاد به امر رهبرشان، جبهه‌های داغ جنگ ایجاد کردند.

برگه‌های فیس‌بوکی‌شان هم به فعالیت بیش‌تر پرداختند. در بغلان که این روزها ناامنی‌‌هایی را تجربه می‌کند، تفنگ‌داران حزب اسلامی گلبدین، محافظان یک معدن را با خود بردند و بر بنیاد ادعاهای خودشان، به «فعالیت‌های جهادی‌» ادامه می‌دهند.

بر بنیاد اطلاعاتی که خودشان نشر کرده‌اند، در جریان هفته‌ی گذشته، چندین حمله‌ی دیگر را نیز بر پوسته‌های نیروهای امنیتی انجام داده‌اند و تلفاتی به نیروهای امنیتی نیز وارد کرده‌اند.

حکمتیار، از همین حالا، در حال دریافت فایده‌های کنارآمدنش به دولت است. شماری از فرماندهان او که دیگر امیدی برای بازگشت او نداشتند و از رهبری او دست شسته بودند، اینک در حال آماده‌باش قرار دارند. تفنگ‌های‌شان را بیرون آورده‌اند و رسما، در انتظار رهبر خویش هستند تا بتوانند کارهای نکرده‌ی خود را انجام دهند و امتیازهای بیشتری بستانند.

در این میان اما، این حکومت افغانستان است که در آستانه‌ی انجام‌دادن یک معامله‌ی زیان‌بار قرار دارد. زیان‌های ناشی از این معامله، از همین حالا آغاز شده است. نیروهای امنیتی در بغلان به این حزب تلفات می‌دهند. بغلان همین حالا، از چند سو فشار هراس‌افگنان را تحمل می‌کند. در عین حال، گروه حزب اسلامی حکمتیار با نشر خبرهای بازگشت گلبدین از لحاظ روانی و اقتصادی، بیش‌تر از پیش تقویت شده است.

مساله تنها پرداخت امتیازات به شکل نامعقول به حکمتیار نیست. مساله بازگشت فردی است که مردم از وی خاطره‌های ناخوش فراوانی دارند. امیدها بر این بود که فرداهای افغانستان، گواه به میز محاکمه‌کشانیدن رهبران تروریستی چون حکمتیار باشد.

نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن