اجتماعیافغانستان

حضور مردم در نمازهای جمعه پس از تسلط طالبان کمرنگ شده است

پس از تسلط طالبان بر افغانستان، وزارت ارشاد، حج و اوقاف این گروه یکی از مهم‌ترین وزارت‌هایی است که مسوولان آن برای تحکیم پایه‌های حکمرانی طالبان و گسترش ایدیولوژی طالبانی در میان مردم، اقداماتی را روی دست گرفته‌اند. شیوه کارشان این است که متن خطبه نماز جمعه را این وزارت تهیه می‌کند و خطیب نماز جمعه حق ندارد سخنی فراتر از آن بزند. این متن‌ها به گونه‌ای تهیه می‌شود که ایدیولوژی و مواضع طالبان را تقویت و مسایل روز را مطابق دیدگاه رسمی طالبان بیان می‌کند. هم‌چنین باید در لابلای خطبه‌های نماز جمعه به پایداری و بقای «امارت اسلامی» و حفظ و موفقیت ملا هبت‌الله دعا صورت گیرد. شبیه این کار در برخی از کشورهای دیگر اسلامی نیز رایج است.

“هشت صبح” در مطلبی در مورد میزان حضور مردم در نمازهای جمعه در دوران طالبان می نویسد طالبان تصمیم قاطع دارند تا از تریبون‌های مساجد برای تحکیم پایه‌های نظام‌شان و مشروعیت‌بخشی به آن، استفاده بهینه کنند. آن‌ها هرگز به کسی اجازه نمی‌دهند که از منابر مساجد به انتقاد نظم موجود بپردازد و اگر شخصی جرأت به خرج دهد و این کار را کند، خواه‌ناخواه با برخوردی قاطع و پشیمان‌کننده مواجه خواهد شد. طالبان به درستی اهمیت مساجد و منابر را می‌دانند و نمی‌خواهند که اشتباه نظام جمهوری را تکرار کنند و خطیبان را در اظهار نظر آزاد بگذارند. در دوران جمهوریت، خطیبان مساجد با وجود آن‌که از دولت در برابر شغل خطابت پول دریافت می‌کردند، آزادانه مشروعیت آن را زیر سوال می‌بردند و کوبنده‌ترین نقدها را به آدرس نظام حاکم حواله و بدین‌گونه اذهان عامه را علیه جمهوریت بسیج می‌کردند. در این مدتی که طالبان به قدرت بازگشته‌، کوشیده‌اند که ملاهای نام‌آور و فرماندهان برجسته خود را به حیث خطیب در مساجد مختلف بگمارند و ملاهای گذشته را از صحنه حذف کنند. اکنون هیچ صدای مخالفی را نمی‌توان از تریبون مساجد شنید.

در این میان، اتفاقی که در این روزها در پایتخت افغانستان قابل مشاهده است، به خوبی می‌تواند جایگاه طالبان را نزد توده‌های شهری برملا کند. از وقتی‌که طالبان ملاها را مجبور به خواندن دعا برای «امیرالمومنین»‌شان کرده‌اند، مساجد شهر کابل در نمازهای جمعه کم‌جمعیت‌تر از هر وقت دیگر شده و مخصوصاً حضور جوانان در این نمازها کمرنگ‌تر از گذشته شده است. ظاهراً بعضی از مردم با بایکوت کردن نمازهای جمعه، انزجار و تنفرشان را از طالبان و رهبرشان بیان می‌کنند. مردم دوست ندارند که معنویت نماز جمعه با خواندن دعا برای ملا هبت‌الله خدشه‌دار شود. روشن است که این بایکوت کردن‌ها تغییری در وضعیت ایجاد نمی‌کند، اما مردم چه کاری فراتر از آن در برابر حکومتی سرکوب‌گر و بی‌رحم می‌توانند انجام دهند. این احتمال وجود دارد که طالبان به زور متوسل شوند و مردم را با استفاده از قوه قهریه به حضور در نمازهای جمعه وادار کنند.

برگزاری نماز جمعه و ایراد خطبه قدمت هزار و ۴۰۰ ساله دارد. از زمان حضرت محمد تا امروز مسلمانان در این روز گرد هم می‌آیند و پس از این‌که امام خطبه را ایراد می‌کند، نماز جمعه را با شکوه‌مندی به جا می‌آورند. در اسلام تأکید بسیاری بر اهمیت ایراد خطبه در روز جمعه شده است. قرآن مجید اشخاصی را که در اثنای سخنرانی حضرت رسول از مسجد بیرون شده بودند و به تجارت و داد‌و‌ستد مشغول گشته بودند، نکوهش می‌کند. خلفای راشدین نیز مهم‌ترین حرف‌های‌شان را با مردم در خطبه‌های روز جمعه در میان می‌گذاشتند. زمامداران بعدی نیز در نماز جمعه حضور می‌یافتند و معمولاً حاکمان خود رشته کلام را به دست می‌گرفتند و در لابلای خطبه، سیاست‌های‌شان را تشریح و امامت جمعه را برگزار می‌کردند. نکته مسلم این است که نماز جمعه پیوسته با سیاست پیوند وثیق داشته است.

می‌توان از همایش‌های بزرگ نماز جمعه برای توسعه و اصلاح جامعه استفاده کرد. مراسم روز جمعه تریبونی است هفته‌گی که در هر جمعه در هر محله دایر می‌شود و فرصتی مهیا می‌کند برای پرداختن به مسایل روز و طرح استراتژی‌های کوتاه‌مدت و دراز‌مدت برای بهبود وضع جامعه در همه ابعاد.

جامعه افغانستان جامعه‌ای است که دین یکی از ارکان هویتی آن است. بنابراین، شعایر و مراسم دینی در این جامعه از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و قابل حذف و نادیده گرفته شدن نیست. با این‌همه، برای این‌که این مراسم با مقتضای زمان هماهنگ شود و موثریت بیشتری داشته باشد، لازم است نکاتی رعایت شود.

یکی از ضعف‌هایی که در خطبه‌های روز جمعه راه پیدا کرده و آن را به سمت نا‌مطلوب برده، حضور سیاست در آن است. روی‌هم‌رفته خطیبان می‌کوشند که با قدرت سیاسی هماهنگ باشند و با آن در نیفتند. از همین جهت است که علمای نشسته بر منابرِ وعظ با زخم‌ها و دردهای جامعه بیگانه هستند و دغدغه‌های‌شان دغدغه‌های توده‌های لگد‌مال‌شده زیر آوار فقر و ستم نیست. بی‌جهت نیست که می‌بینیم حرف‌هایی که می‌زنند چندان نسبتی با مشکلات واقعی جامعه ندارد. خطبه‌های نماز‌های جمعه از سوی دولت تهیه می‌شود و به‌گونه متحد‌المال به دسترس همه خطیبان قرار می‌گیرد. وقتی محتوای خطبه دولتی شود، طبیعی است که در آن خبری از خواست‌ها و آرزوهای مردم نیست.

نا‌رسایی‌ دیگر خطبه‌های روز جمعه ضعف محتوایی و کم‌مایه‌گی آن است. بسیاری از کسانی‌که امامت نمازهای جمعه را برعهده می‌گیرند، اشخاصی هستند که با آموزه‌های دینی به صورت علمی آشنایی ندارند و از سوی حکومت‌ها برای این کار گماشته شده‌اند. علاوه بر آن، این اشخاص از تحولات زمانه نیز آگاه نیستند و از اندیشه‌های معاصر چیزی نمی‌دانند. البته همیشه موارد نقض وجود دارد. عدم آشنایی توأمان با سنت و مدرنیته گاهی به خلق صحنه‌های منزجرکننده منتهی می‌شود و سوژه برای سرگرم شدن کاربران شبکه‌های اجتماعی به دست می‌دهد.

برای بسیاری از مردم شنیدن خطبه‌های جمعه جذابیتی ندارد و صرفاً از باب ادای واجب دینی، خود را ناگزیر از شنیدن آن می‌شمارند. در این سال‌ها از ده‌ها تن پرسیده‌ام که آیا شنیدن خطبه‌های علما در نمازهای جمعه برای‌تان جذابیت و دلربایی دارد؟ اکثریت مطلق آنان از محتوای نازل خطبه‌ها شکایت کرده‌اند و از ملال‌آور بودن آن‌ها سخن گفته‌اند. در این روزها، خطبه‌های نمازهای جمعه به تکرار مکررات و ایراد سخنانی که به جهان منسوخ تعلق دارد و نسبتی با دنیای معاصر ندارد خلاصه شده است.

جالب این‌جا است که منبری‌ها علت اهمیت قایل نشدن مردم به سخنان‌شان را عدم اخلاص و بی‌علاقه‌گی توده‌ها به دین می‌شمارند و جامعه را به انحراف و گمراهی و آلوده‌گی به گناه متهم می‌کنند. حال آن‌که عاملی که بیش از هر عامل دیگر اسباب روی‌گردانی مردم از خطبه‌های نماز جمعه است، عملکرد نادرست خطیبان است.

یکی دیگر از مشکلات موجود در خطبه‌ها این است که بعضی از خطیبان با احساسات بیش‌از‌حد حرف می‌زنند و این احساساتی‌گری بر محتوای خطبه تأثیر می‌گذارد و آن را به سوی عوام‌زده‌گی سوق می‌دهد. آن‌ها قصد دارند که به‌گونه‌ای سخن بزنند که هم حاکمان را خرسند بسازد و هم عوام را از آن‌ها نرنجاند. این کار شبیه راه رفتن روی طناب است و غالباً با شکست همراه است. خطیب باید این نکته را به یاد داشته باشد که مخاطبان حرف‌هایش مردمانی با طیف‌های فکری و معیشتی مختلف است. شناخت مخاطب برای خطیب از اولویت‌های اصلی است. پس باید زبان و بیان مناسب و موضوع شایسته انتخاب شود.

در این روزها حرف‌هایی که مولوی عبدالحمید، امام مسجد جامع مکی، در خطبه‌های نماز جمعه بر زبان می‌آورد، مخاطبان پرشماری دارد. او با استفاده از تریبون این مسجد قادر شد با جنبش اخیر در ایران همراه شود و سخن‌گوی قسمتی از هوادران این جنبش باشد. هرچند مولوی عبدالحمید با حمایت بی‌دریغ از طالبان در روزهای اول بازگشت این گروه به قدرت، آماج انتقادها قرار گرفت، ولی انتقادهایی که بعدها راجع به سیاست آموزشی و تحصیلی طالبان بر زبان آورد، حاکی از آن است که وی حاضر است نسبت به مواضع قبلی‌اش تجدید نظر کند، در صورتی‌که به اشتباه خود پی ببرد. نمونه مولوی عبدالحمید این موضوع را ثابت می‌کند که تریبون مساجد شبیه شمشیر دو‌لبه است. اشخاصی همانند مولوی عبدالحمید از آن برای احقاق حقوق مردم و دفاع از ستم‌دیده‌گان استفاده می‌کنند و دسته‌ای دیگر مواهب زودگذر دنیوی را ترجیح می‌دهند و در خدمت دیکتاتوران و نظام‌های توتالیتر درمی‌آیند. اکثریت ملاهای افغانستان در حال حاضر در دسته دوم جای می‌گیرند. تلخی ماجرا وقتی بیشتر می‌شود که به این مسأله توجه کنیم که دین خدا که تصور عموم این است که برای کاهش درد و رنج مردم ‌فرستاده شده، به ابزاری برای سرکوب و ایجاد خفقان تبدیل شود. این اتفاق باعث می‌شود که جایگاه دین در میان مردم متزلزل شود و ایمان و اعتقاد مردم به سستی گراید.

برچسب ها
نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن