برگزیده های سایتتحلیلتیتر یک

درنگی بر پیوند ناگسستنی طالبان والقاعده

السوری که خود یکی از اعضای کلیدی القاعده در افغانستان بود در کتاب مذکور ضمن اشاره به بازگویی رخدادهای دهه ۱۹۹۰ و نیز گروه طالبان، انتقاداتی را به برخی از نگرش های شبه نظامیان طالب وارد می کند و سعی دارد تا خط تمایز القاعده و طالبان را حفظ نماید اما با این حال دفاع از این گروه را واجب می داند

چرا طالبان پیوند خود را با القاعده حفظ کرده است؟

ارتباط طالبان و القاعده پس از توافق دوحه، قابل تامل می باشد. ارتباطی که با توجه به قراین و شواهد موجود و نیز گزارش های سازمان ملل خدشه دار نشده و هم چنان باقی است. این موضوع شاید بسیار مهم و قابل توجه می باشد چرا که بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند پس از توافق دوحه، طالبان ریسک ارتباط با القاعده را نخواهند پذیرفت و پیوند خود را با این شبکه قطع خواهند کرد اما قراین نشان می دهد که ارتباط این دو گروه بسیار نزدیک تر از آن است که با یک توافق از بین برود.  القاعده؛ متحدی راهبردی برای طالبان حضور جنگجویان عرب همچون اسامه بن لادن، ایمن الظواهری و… در افغانستان، از زمان اشغال این کشور توسط شوروی آغاز شد. این دسته از افراد که با حمایت پاکستان و ایالات متحده به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در افغانستان، وارد این منطقه شدند تا پایان نبرد با شوروی، متحد ایالات متحده شناخته می شدند و از آن دوران با مبارزین افغان، ارتباط پیدا کردند. اما هیچ کس فکر نمی کرد که متحدین امریکا علیه شوروی، در ظرف مدت کوتاهی به دشمنان شماره یک ایالات متحده امریکا مبدل شوند. دشمنانی که امریکا برای نابودی آنها، هزینه هنگفت اشغال افغانستان را پذیرفت. با شکل گیری طالبان در سال۱۹۹۴ شاید القاعده به عنوان مهم ترین متحد راهبردی آنها برای دستیابی به قدرت محسوب می شد. نگرش القاعده به طالبان و سیر روابط این دو گروه در دهه ۱۹۹۰ را به خوبی می توان در کتاب “افغانستان و الطالبان و المعرکه الاسلام الیوم” نوشته ابومصعب السوری بررسی کرد.

السوری که خود یکی از اعضای کلیدی القاعده در افغانستان بود در کتاب مذکور ضمن اشاره به بازگویی رخدادهای دهه ۱۹۹۰ و نیز گروه طالبان، انتقاداتی را به برخی از نگرش های شبه نظامیان طالب وارد می کند و سعی دارد تا خط تمایز القاعده و طالبان را حفظ نماید اما با این حال دفاع از این گروه را واجب می داند و خواهان حمایت از طالبان توسط سایر مسلمین است. بنابراین در آن سالها القاعده با توجه به آنکه بسیار مورد توجه بود، به سود طالبان گام بر می داشت و به نوعی طالبان از طریق القاعده می توانستند ارتباط خود را با دیگر جنگجویان عرب و پاکستانی حفظ کنند و از ارتباط با القاعده منتفع شوند.

بنابراین ارتباط با القاعده در آن سالها برای طالبان حیاتی بود چرا که بسیاری از ستیزه جویان، به دلیل قرابت القاعده و طالبان به ملاعمر کمک می کردند و از جهت دیگر طالبان به خوبی می دانستند که سیطره بر افغانستان در گرو حفظ ارتباط با گروهی همچون القاعده است و جنگجویان طالب به تنهایی قادر به فتح کابل نیستند. پس از حمله القاعده به مواضع ایالات متحده امریکا و رخداد حادثه ۱۱ سپتمبر، و اشغال افغانستان توسط امریکا، بسیاری معتقد بودند که اشتباه راهبردی القاعده هزینه بسیار سنگینی را بر دوش طالبان قرار داده است و احتمالا این گروه پس از این حادثه، گام به گام از القاعده فاصله خواهند گرفت و به رابطه با این گروه پایان خواهند داد. اما این تحلیل هیچ گاه رخ نداد و این دو گروه سعی کردند تا روابط خود را مخفیانه حفظ کنند و از یکدیگر فاصله نگیرند. حتی توافق دوحه نیز نتوانست میان القاعده و طالبان فاصله بیافکند و گزارش ها حاکی از ارتباط این دو گروه حتا پس از انعقاد توافق دوحه است اما به راستی چرا طالبان هیچ گاه از القاعده فاصله نگرفت؟ چرا طالبان روابط خود را با القاعده حفظ کرد؟

اشتباه بسیاری از تحلیلگران این است که ارتباط طالبان و القاعده را تنها مبتنی بر پیوند نظامی میان این دو گروه در نظر می گیرند و معتقدند با کاهش تعداد نفرات القاعده و تقلیل اعضای این گروه در افغانستان، قرابت طالبان نیز با شبکه القاعده کاهش می یابد اما روابط طالبان و القاعده مبتنی بر پیوند نظامی صرف نیست بلکه حلقه ارتباط این دو گروه چیزی فراتر از مسائل نظامی و جنگی است. احتمالا طالبان به خوبی دریافته اند که حفظ ارتباط با دیگر گروه های سلفی همانند دهه ۱۹۹۰ راز بقای طالبان است و بسیاری از اعضا و متحدین این گروه به دلیل حفظ ارتباط طالبان با سایر گروه های سلفی همانند القاعده، حقانی و دیگر گروه ها، دوشادوش طالبان مبارزه می کنند.

بی شک اگر طالبان ارتباط خود را با سایر ستیزه جویان قطع کنند، بازخورد مثبتی در میان اعضا و متحدین نخواهد داشت و مشروعیت جنگی این گروه از دیدگاه ستیزه جویان و محافل سلفی زیر سوال خواهد رفت بنابراین القاعده تنها ۲۰۰ نیروی حاضر در افغانستان نیست بلکه شبکه ای از ارتباط با سایر گروه های جهادی است که طالبان از قِبَل آن منتفع می شوند. بی شک قطع ارتباط طالبان با القاعده بر روی قرابت این گروه با شبکه حقانی و سایر نیروها موثر است و طالبان به خوبی نسبت به این موضوع آگاهند.

از جهت دیگر طالبان دریافته اند که احتمالا معضل امریکا ارتباط طالبان با القاعده نیست بلکه ایالات متحده تنها خواهان اطمینان از عدم حمله طالبان و متحدینش به مواضع امریکاست. بنابراین توافق دوحه یک توافق اساسی نیست که باید به طور کامل اجرا شود بلکه تنها معاهده ای برای خروج امریکا از افغانستان و عدم حمله به مواضع ایالات متحده است.

محمد عیسی رضایی

نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن