افغانستانبرگزیده های سایتتحلیلتیتر یک

درگیری‌های پارلمان افغانستان چه پیامی دارد؟

نزدیک به دو ماه پس از آغاز دوره جدید پارلمان افغانستان، وضعیت بحرانی است و جنجال‌ها بر سر کرسی ریاست مجلس نمایندگان ادامه دارد. اعضای مجلس نمایندگان افغانستان که باید این جنجال‌ها را مطابق روش‌های پارلمانی از راه گفتگو یا رأی‌گیری حل و فصل کنند، متاسفانه تا هنوز یا با همدیگر مشت و یخن شده و یا میز و کرسی ریاست مجلس نمایندگان را شکسته‌اند. گفتگو در پارلمان افغانستان جای خود را به زورگویی و لجاجت داده است.

در ویدیویی که از جلسه عمومی مجلس نمایندگان به شبکه‌های اجتماعی درز کرد، یکی از اعضای پارلمان در پیوند به این جدال‌ها، همصنفی‌های پارلمانی خود را متهم می‌کند که از کوچه و بازار گردهم آمده‌اند و با فرهنگ پارلمانی آشنا نیستند. برخی‌ها نیز بدین باور اند که آن‌چه امروزه در مجلس نمایندگان می‌گذرد نتیجه دخالت حکومت در کار شورای ملی است. قصه از چه قرار و مشکل در کجا است؟

رادیکالیزه‌شدن فرهنگ سیاسی

برتراند راسل، در یکی از آثارش از کشوری نام می‌برد که جناح اقلیت در مجلس با هفت‌تیر وارد شدند و چندتن از اعضای جناح اکثریت را به گلوله بستند تا توازن را در پارلمان به وجود آورده باشند. او این اقدام جنایت‌بار را نتیجه رادیکالیزه‌شدن فرهنگ سیاسی آن کشور می‌دانست. آیا در افغانستان نیز فرهنگ سیاسی رادیکالیزه شده است؟

روزی که نمایندگان جریان‌ها، احزاب و گروه های سیاسی در شهر بن آلمان گردهم آمدند تا در باره نظام پساطالبانی تصمیم بگیرند، سنگ تهداب یک “جمهوری دموکراتیک مصلحتی” را در افغانستان گذاشتند.

توافقات کنفرانس بن (۲۰۰۱) با همه معایب، نواقص و کاستی‌هایی که داشت، نشان‌دهنده روحیه سازش‌گری، تعاون و تعامل میان جناح‌های سیاسی رقیب بود. این روحیه نشان می‌داد که مردم افغانستان، پس از سال‌ها جنگ و خشونت، به این عقیده رسیده‌اند که منافع کشور باید بر منافع قومی، سمتی و گروهی در اولویت قرار بگیرد و همه برای بنیان‌گذاری یک جمهوری دموکراتیک تلاش کنند؛ جمهوری که مبتنی بر اصل مشارکت ملی، تکثرگرایی، و همکاری همه گروه‌های سیاسی باشد.

اگرچه بسیاری‌ها در محافل سیاسی کشور از توافق بن به انگیزه های مختلف انتقاد می‌کنند، اما روحیه سازشگری، تعاون و همکاری است که اعضا از خود نشان دادند. این روحیه، در سال‌های نخست تاسیس نظام نوین نیز در کشور وجود داشت. و با همین روحیه بود که قانون اساسی کشور تصویب شد، قوای سه گانه دولت تاسیس گردید، پروسه دی دی‌آر و دایاگ برای خلع سلاح و بازگرداندن جنگجویان سابق به زندگی عادی به راه افتاد، و اردو/ارتش ملی شکل گرفت. اگر چه در طول آن سال‌ها نیز صدای افراطیت قومی و آواز نفرت و واگرایی از گوشه و کنار کشور بلند می‌شد اما صدای غالب صدای سازش و تعامل بود.

با گذشت نزدیک به دو دهه از کنفرانس بن، اکنون اما به نظر می‌رسد که فرهنگ سیاسی کشور رادیکالیزه شده و جای تعامل و سازش را تشدد و انعطاف‌ناپذیری گرفته است که از مهم‌ترین نمونه‌های آن می‌توان به جدال‌های امروزی پارلمان، شیوع فرهنگ فحاشی و هتاکی در شبکه‌های اجتماعی و قهرمان‌سازی افراطیت و تندوران اشاره کرد.

شیوع فرهنگ پرخاشگری

چند قبل یکی از رهبران سیاسی افغانستان طی یادداشتی در صفحه فیس‌بوک خود از شیوع فرهنگ فحاشی و هتاکی در شبکه‌های اجتماعی هشدار داده و مخاطبان فیسبوکی خود را به “عقلانیت و منطق” دعوت کرد.

شیوع فرهنگ پرخاشگری در شبکه‌های اجتماعی را بیش‌تر از هر جایی در پای یادداشت‌ها و اعلامیه‌های فیس‌بوکی رهبران سیاسی کشور می‌توان مشاهده کرد.

تا یکی از رهبران سیاسی افغانستان یادداشت یا اعلامیه‌ای را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کند، منتقدانش به صورت گروهی هجوم آورده و هر چه دشنام در حافظه خود ذخیره دارند دریغ نمی‌کنند.

شیوع این فرهنگ تند و تیز در افغانستان یکی از نشانه‌های رادیکالیزه‌شدن سیاست است. وقتی فرهنگ سیاسی یک کشور رادیکالیزه می‌شود جای رقابت سیاسی را اصل دشمنی پر می‌کند. مطالعات نشان می‌دهد که میان فحاشی، توهین و تحقیر با رادیکالیزم، خشونت، جنگ، کشتار و نسل کشی رابطه مستقیمی است که یکی دیگری را تقویت می‌کند.

صدرنشینی افراطیت

از دیگر نشانه‌های رادیکالیزه‌شدن سیاست در افغانستان، شیوع نوع روحیه انقلابی و رادیکالی در افغانستان است. روحیه انقلابی، همان طوری که لشک کولاکوفسکی یادآوری می‌کند، الزاما به معنای مشارکت در جنگ، خشونت و خونریزی یا انقلاب به معنای مارکسیستی کلمه نیست، بلکه به معنای اعتقاد به اصل “همه چیز و یا هیچ چیز” است. اگر بخواهیم با استفاده از ادبیات دینی این روحیه را توضیح بدهیم گفته می‌توانیم که صاحبان این ذهنیت جایگاه میانه به نام “اعراف” را به رسمیت نمی‌شناسند، به “یا بهشت مطلق یا دوزخ مطلق” و “یا رستگاری مطلق یا عذاب الیم” معتقد هستند.

در جهان‌بینی چنین انسان‌هایی، برد و باخت نسبی وجود ندارد، یا برد مطلق است یا باخت مطلق، و هر گونه سازش نه تنها که یک عمل غیرانقلابی است، بل خیانت نیز تلقی می‌گردد.

متاسفانه چنین روحیه‌ای امروزه در عرصه سیاست افغانستان نیز دیده می‌شود. نسل جوان ما امروزه بیش‌تر از شخصیت‌های قهرمان‌سازی می‌کنند که یک دنده و انعطاف‌ناپذیر بوده و بر گرد خود حصاری از تعصب کشیده باشند و فقط بر طبل نفرت و خصومت بکوبند و از تعامل و توافق بیزار باشند. در مقابل، آن‌هایی که اهل سازش و تعامل باشند به بزدلی و حتی در مواردی به خیانت متهم می‌شوند. اصل سازش امروزه در افغانستان به یک اصل مذموم و ننگین تنزیل یافته است. در طول سال های گذشته بارها خوانده‌ایم که جوانان، نخبگان، و اهل قلم و فرهنگ ما در دو سوی جدال، از رویدادهایی مثل “کنفرانس بن”، “موافقت نامه حکومت وحدت ملی” و موارد مشابه دیگر که حاصل یک سازش و تعامل میان سیاسیون بوده به نام “معامله ننگین” یاد کردند و الیت سیاسی کشور را سرزنش کرده اند که چرا با چنین تعاملی توافق کردند؟

تفکر پارانویید و ترس جمعی

آنچه فرهنگ سیاسی را در کشور رادیکالیزه کرده است، پیگیری سیاست‌های هویتی [قومی] توسط حکومت و جناح‌های سیاسی در افغانستان است. هم جناح‌های سیاسی و هم حکومت در افغانستان، به ویژه در دوره حکومت وحدت ملی، بیش‌تر تلاش کرده‌اند با کارت قومیت بازی کنند. پیگیری سیاست‌های هویتی یکی از مشکلاتش این است که باعث خلق انواع تئوری توطئه و تفکر پارانوئیدی می‌شود.

با پیگیری سیاست‌های هویتی در افغانستان نیز نوع پارانویای جمعی بر مناسبات تباری در این سرزمین حاکم شده است؛ به گونه‌ای که همه گروه‌های قومی در افغانستان احساس می‌کنند که مورد تعقیب گروه قومی دیگر قرار دارند، مثل اشخاص مبتلا به اوهام پارانوئیک، که می‌پندارند از سوی همه مورد تعقیب هستند. این توهم پارانوئید، امکان تفکر سالم را از جامعه ستانده و به ترس و اضطراب موهوم و خیالی دامن زده است. بر بنیاد این تفکر، همه سیاست‌ها تحلیل قومی می شوند و هیچ کسی احساس امنیت نمی‌کند. دانشمندان، عدم احساس امنیت را یکی از سرچشمه‌های منازعات تباری و رادیکالیزه‌شدن فرهنگ سیاسی می‌دانند.

در حالی که بسیاری‌ها در افغانستان تهدید اصلی برای بقای جمهوریت را احتمال سلطه مجدد طالبان می‌دانند که تهدید بزرگی هم است، اما از فروپاشی درونی نظام نیز هراس باید داشت. کافی است جدال‌های فیزیکی که در درون پارلمان جریان دارد به خیابان‌های کابل سرایت کند تا آن‌گاه یک جنگ قومی و جناحی تمام‌عیار اتفاق بیافتد و دولت فرو بپاشد.

به نظر می رسد در این روزهای بحرانی و حساس همه جناح ها و شخصیت های سیاسی که نگران آینده افغانستان هستند برنامه ای برای آشتی ملی و جلوگیری از این قطب‌بندی‌های رادیکال داشته باشند.

عبدالشهید ثاقب

 

برچسب ها
نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن