سقوط اتفاق نمیافتد
چنین مینماید که گروه طالبان به جای اینکه به حل سیاسی فکر کند، به خروج نیروهای امریکایی و اشغال سراسر قلمرو افغانستان فکر میکند.
به نظر میرسد که آنان تاریخ را به صورت دقیق در محاسباتشان در نظر نگرفتهاند. تاریخ افغانستان نشان میدهد تا زمانی که یک قدرت بزرگ غربی کابل و نیروهای امنیتی افغانستان را تمویل کند، حکومت سقوط نمیکند.
حکومتهای افغانستان هم همیشه به دلیل نبود پول سقوط کردهاند، نه پیروزی نظامی شورشیان. در افغانستان هیچگاهی حکومتها نتوانستهاند که قدرت دولتی را به تمام دهکدهها گسترش دهند، اما هر کسی که ارگ و کابل را در اختیار داشته به سیاست افغانستان مسلط بوده است.
شاه امانالله در اواخر سال ۱۹۲۸ با شورش قبایلی روبهرو شد. شورش از جنوب به شمال گسترش یافت، ولی ارتش وقت نتوانست آن را مهار کند. علت مهار نشدن شورش، تهی بودن خزانهی پادشاهی بود. ارگ در آن زمان نتوانست ارتش را تمویل کند. شاهان قبل از امانالله خان چیزی حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار روپیهی هندی از حاکمان هند بریتانیایی در بدل قیمومیت بریتانیا بر سیاست خارجی پادشاه کابل دریافت میکردند.
شاه امانالله این قیمومیت را برداشت. پروژهی مدرنیسم او مستلزم آن بود که افغانستان در سیاست خارجی استقلال داشته باشد تا بتواند با روسها، آلمانیها و کشورهای دیگر روابط ایجاد کند و از آنان کمک بگیرد. قبل از او شاهان کابل ناگزیر بودند که برای یک تماس عادی با روسیه هم اجازهی حاکمان هند بریتانیایی را بگیرند.
اما برداشتن قیمومیت بریتانیا از سیاست خارجی پادشاه کابل برای امانالله خان بدون هزینه نبود. وقتی قیمومیت بریتانیا بر سیاست خارجی پادشاه افغانستان حذف شد، همان پولی را که هند بریتانیایی میپرداخت و شاه کابل آن را صرف تامین دستگاه نظامی و اداریاش میکرد دیگر پرداخته نشد.
این امر امانالله خان را در وضعیت دشواری قرار داده بود. هیچ کشور دیگر نمیتوانست پول قابل توجه در اختیار امانالله خان قرار دهد تا هم پروژهی مدرنیسمش را دنبال کند و هم بتواند مصارف نیروهای نظامی حکومت را بپردازد. به همین دلیل بود که پروژهی اصلاحات و حکومت امانالله خان در مجموع ناکام ماند. پروژهی مدرنسازی بعد در دوران ظاهر شاه به صورت بسیار کند و محافظهکارانه از سر گرفته شد. اما سقوط امانالله خان بیشتر معلول نبود پول بود تا پیروزی شورشیان.
در سال ۱۹۹۲ هم دولت در افغانستان فروپاشید. در آن سال افغانستان بدل به یک دولت ورشکسته شد. وجه نهادی و غیرنهادی حکومت از بین رفت و هرجومرج حاکم بود. این امر معلول سقوط قهری حکومت داکتر نجیب بود. اما سقوط حکومت داکتر نجیب، بیشتر معلول قطع حمایت مالی و نظامی روسیه از آن بود. روسها در سال ۱۹۸۹ خاک افغانستان را ترک کردند، اما کمکهای مالی، تسلیحاتی و غذایی را به حکومت داکتر نجیب را ادامه دادند.
داکتر نجیب با استفاده از این کمکها نه تنها پیشرَویهای نیروهای مخالفش را متوقف کرد، بلکه موفق شد آنان را به جان هم بیاندازد. اسناد نشان میدهد که پس از سال ۱۹۸۹ رهبران تنظیمها و فرماندهانشان بیشتر مصروف درگیری بین خودشان بودند، تا با حکومت داکتر نجیب. در آن زمان مخالفان داکتر نجیب و رهبران تنظیمها نتوانستند که یک حکومت فراگیر در تبعید تشکیل دهند. در حکومتی که در سال ۱۹۸۹ در راولپندی پاکستان ساخته شد، زنان، اهل تشیع، رهبران قبایلی، نیروهای سیاسی طرفدار ظاهرشاه و حتا برخی از فرماندهان پرنفوذ تنظیمها سهم نداشتند.
تلاشهای برخی از دیپلماتهای کشورهای غربی برای وسیعسازی قاعدهی آن حکومت ناکام ماند. اختلافهای آن حکومت تبعیدی بازتاب خودش را در جبهات جنگ نیز داشت. حکومت داکتر نجیب تا زمان قطع کمکهای نظامی شوروی به شکست استراتژیک نظامی مواجه نشده بود.
روشن است که شکستهای تاکتیکی را در میدان نبرد خورد و باری مرکز ولایت خوست را از دست داد. در سال ۱۹۹۱ گورباچف تصمیم گرفت که به حمایت از داکتر نجیب پایان دهد. او در آن سال سندی را امضا کرد که بر اساس آن باید تلاشهای سیاسی برای پایان جنگ بیشتر میشد. اما مسکو بدون این که از مخالفان نجیب تضمین توقف جنگ و مذاکرهی با مفهوم را بگیرد، به حمایت تسلیحاتی از او پایان داد. به نظر نمیرسد که در حال حاضر امریکا این اشتباه را تکرار کند. امریکاییها در همین نشست قطر هم گفتهاند که در صورتی امتیاز خروج را میدهند که امتیاز آتشبس و مذاکرهی با مفهوم برای ختم جنگ را بگیرند.
این حوادث تاریخی نشان میدهد که حتا اگر نیروهای محدود غربی از افغانستان خارج شوند؛ ولی کمکهای مالی آنان ادامه داشته باشد، کابل سقوط نمیکند. سقوط زمانی اتفاق میافتد که کشورهای عضو ناتو به حمایت از دولت افغانستان به لحاظ مالی و امنیتی پایان دهند و از پیروزی شورشیان حمایت کنند.
چنین چیزی خیلی بعید است. افغانستان در حال حاضر بخشی از جبههی جهانی ضد ترور است که از خاورمیانه، افریقا تا جنوب آسیا گسترده است. به نظر میرسد که افغانستان مورد حمایت جبههی ضد تروریستی قرار خواهد داشت. به سود جبههی ضد تروریستی است که از یک افغانستان میانهرو و مخالف جهادیسم جهانی حمایت کند.
منبع: هشت صبح