طالبان، صلح و ترورهای هدفمند
از زمانی که آنان بیش از ۹۰٪ خاک افغانستان را در اختیار داشتند و نیروهای جنگی از سایر جناح ها در برابر آنان موجود نبود نیز قتلهای وحشیانهی را بالای مردم افغانستان تحمیل میکردند، در آن زمان کشتار مسافرین از مسیر شاهراهها به یک عرف عادی طالبانی تبدیل شده بود، با توجه به اینکه قدرت مطلق را در اختیار داشتند
خبرگزاری رشد_کابل: در آستانه تدویر مذاکرات بین الافغانی صلح، حملات طالبان در نقاط مختلف افغانستان افزایش یافته است، هرچند میتوان از زاویه خوشبینی به مذاکرات صلح، آن را به معنی ختم جنگ و دوام جمهوریت تصور کرد؛ اما ظاهرا آنچه که از قراین موجود پیدا است این گروه نه به ختم جنگ وقع میگذارد و نه جمهوریت را به عنوان نظام مورد قبول مردم افغانستان میپندارد، با توجه به پیشینهی فعالیتها و حضور این گروه در افغانستان، آنان به مثابه ماشین کشتار و ابزار پیشبرد سیاست خارجی بعضی کشورها در برابر مردم و نظام افغانستان متوسل به هرنوع خشونتهای ضد انسانی میگردند.
از زمانی که آنان بیش از ۹۰٪ خاک افغانستان را در اختیار داشتند و نیروهای جنگی از سایر جناح ها در برابر آنان موجود نبود نیز قتلهای وحشیانهی را بالای مردم افغانستان تحمیل میکردند، در آن زمان کشتار مسافرین از مسیر شاهراهها به یک عرف عادی طالبانی تبدیل شده بود، با توجه به اینکه قدرت مطلق را در اختیار داشتند، مردم افغانستان را به جرم قوم و زبان با انواع مجازات ضد انسانی شکنجه میکردند، بعد از شکست شان نیز به صورت پارتیزانی به آزار و اذیت مردم دوام دادند، در واقع اسم «طالبان» با کشتار و خشونت و تفنگ عجین شده است اگر مفاهیم فوق در ماهیت طالبان موجود نباشد آنان طرح بدیل نخواهند داشت تا آوازه و شهرت شان را همانند حالا جهانی سازند، متاسفانه در افغانستان بسیاری ها ضد دولت خوبی اند، اما وقتیکه درون دولت و ساختار قرار میگیرند، آن نام و شهرتی را که قبلا کمایی کرده بودند رنگ میبازد، لذا طالبان نیز وقتیکه در مسیر درست قرار بگیرند به مرور زمان همانند دیگران کمرنگ خواهند شد؛ چون طرح و ابتکاری در جهت آبادانی و توسعه با خود ندارند، همین ماهیت خونریزی و تخریب این گروه است که آنان را به عنوان هیولای مرگ بالای مردم افغانستان تحمیل نموده است.
آنچنان که از ظاهر قضیه بر میآید، صلح به عنوان یک نیاز اساسی به معنی ختم جنگ، طی چند سال اخیر به تحقق نمیپیوندد، افزایش خشونتهای اخیر گروه طالبان که مانع عمده بر سر راه صلح به حساب میآید نشان میدهد که این گروه بر علاوه اینکه به صلح و دولت ائتلافی باورمند نیست، بلکه بنا بر تشتت درون سازمانی شان به چندین شاخه نیز تقسیم شده اند، شاخهی پسر ملا منصور به تازگی در ولایت زابل اعلان موجودیت کرده است در دفتر قطر نیز تغییرات و جا بجاییهای غیر معمول صورت گرفت که برایند آن چند شاخه شدن آنان بود، به همین منظور تعداد خاصی از آنان که خود را محور مذاکرات به نمایندگی از عموم طالبان قلمداد میکنند سر و صداهای مختلفی راه می اندازند تا بیشتر از هر زمان دیگر همین جماعت محدود مورد توجه جامعه جهانی و مردم افغانستان قرار بگیرد، اما واقعیت امر این است که آنان در حال حاضر توان مدیریت سایر شاخه های شان را ندارند و نمیتوانند که تعهدنامه صلح به معنی ختم جنگ را امضا کنند، به همین جهت است که ترورهای هدفمند راه اندازی مینمایند تا فعالین سیاسی و مدنی را که افشا کننده راز و رمزهای پشت پرده آنان است از میان برداشته؛ سپس در مذاکرات صلح عرض اندام نمایند، لیستی که از اسامی هفده تن از فعالان سیاسی_مدنی که در صدر برنامههای ترور طالبان قرار دارد به رسانهها درز کرده است، اسم فوزیه کوفی در آن مشاهده نمیگردد، اما میتوان به این واقعیت پی برد که شروع این هدف منحوس از ترور بانو کوفی آغاز گردید، هم اکنون که در آستانه مذاکرات صلح قرار داریم، گروه طالبان حملات انفجاری شان در کلان شهرها را شدت داده است همه روزه انفجار ماینهای مقناطیسی و راکت پراکنی ها تلفات جانی و مالی عدیدهی از خود بجا میگذارد که این روند همچنان نسبت به هر زمان دیگر افزایش خواهد یافت، بر علاوه اینکه طالبان ذاتا مخالف صلح و آزادی است، به تازگی شاخههای انشعابی آنان نیز به فعالیتهای تروریستی بیشتری دست خواهد زد تا از این طریق بتواند در نا امن سازی افغانستان به بقای شان دوام بخشند، لذا با هرگونه محاسبه از واقعیتهای موجود صلحی به معنی آرامی و ثبات باشد به زودیها تحقق نخواهد یافت.