خبرگزاری رشد – کابل: هر چند مدت زمان بیشتر به سمت آغاز مذاکرات بین الافغانی صلح پیش میرود، جناح بندیهای مذاکره کننده و پراکندگی در مورد آن، بیشتر از قبل قوت میگیرد، همه میدانیم که جنگ کنونی، نبرد میان دولت جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان است این گروه در اعلامیههای شان خود را حافظ منافع مردم میدانند که در امر دفاع از حقوق آنان به جنگهای مسلحانه رو آورده اند، آنان بارها دولت را به عنوان یک رژیم غیر مشروع و دست نشانده خوانده اند که جنگ در برابر آن را از مکلفیتهای شان میدانند؛ اما در این سو، دولت جمهوری اسلامی افغانستان با داعیه نمایندگی از مردم، نزدیک به بیست سال است که طی انتخابات شفاف و عادلانه از مردم افغانستان کسب مشروعیت میکند، افغانها طی هر دور برگزاری انتخابات با آراء شان از نظام حمایت نمودند و با شور و اشتیاق به پای صندوقهای رأی رفته و زعیم ملی شان را انتخابات نمودند، بجز همین دور اخیر که میزان اشتراک مردم پایین بود آن هم به دلیل عدم شفافیت که از این پروسه دلسرد شده بودند، در اصل مردم خواهان نظام و حامی آن میباشند که این مقوله را به صورت تمام عیار حمایت مینمایند.
لذا جنگهای بیست ساله اخیر جنگ میان دولت و طالبان است نه اینکه به صورت مستقیم جنگ طالبان با مردم باشد، موردی که هر منطق را با چالش مواجه میسازد ادعای دو سویه و بی رویه گروه طالبان و بعضی سیاسیون است، این گروه از یک جهت با دولت جنگ دارد و با خارجیها که آنان را اشغالگران قلمداد مینمایند صلح نموده اند، از جانب دیگر وقتی که حرف از گفتگوهای بین الافغانی به میان میآید نمایندگان دولت را به عنوان طرف درگیر جنگ و مذاکره کننده صلح نمیپذیرند و میگویند که آنان صلاحیت ندارند تا در میز مذاکرات اشتراک کنند؛ لذا اگر چنین است جنگ طالبان نیز با نیروهای دولتی قابل توجیه نیست چون؛ چون نهادی که صلاحیت صلح را نداشته باشد جنگ با آنان چرا؟ از جانب دیگر سیاسیون کابل نشین بازی دوگانه را پیش گرفته اند، آنان همزمان خود را شریک دولت میدانند و یگانه پاسداری از ارزشهای نظام را به خود اختصاص میدهند؛ اما وقتی که حرف از مذاکرات صلح و نشستهای بین الافغانی به میان میآید این طیف سیاسیون در فقدان یک هدف و برنامهی مشخص، دیدشان به سمت وزنهی ترازو است که به کدام جهت سنگینی میکند تا از همان جانب طرفداری نمایند.
سیاسیون کابل نشین، هم به ساز دولت میرقصند هم به ساز طالب، در این اواخر که طالبان به صورت برنامه ریزی شده مشروعیت جهانی و بین المللی را به خود کسب نمودند، این طیف اشخاص موضعگیریهای شان در قبال صلح را در نزدیکی با خواستههای طالبان تغییر جهت دادند؛ اما گروه طالبان با درک از بی برنامهگی آنان در صدد اند تا آنان در همنوایی با خود نگهدارند و از سوی دیگر همزمان با نزدیک شدن به مذاکرات، جنایتهای خونینی را در کشور مرتکب میشوند که سکوت معنی دار سیاسیون میتواند داعیه نا حق آنان را برحق جلوه دهد؛ لذا بر میگردیم به اصل موضوع که جنگ کنونی جنگ میان دولت و طالبان است منطق حقوقی حکم میکند که صلح نیز میان دولت و طالبان مورد پیگیری قرار دهد، فقط این دو جناح درگیر میتواند این کشتی سرگردان را به ساحل نجات برسانند، دولت به عنوان یک نهاد مشروع ملی و بین المللی صلاحیت دارد تا هرگونه موافقنامه و معاهدات را مشروعیت بخشد و یا مشروعیت آن را به چالش بکشاند، همین موافقتنامه صلح بین الافغانی هم اگر نهایی شود، در نهایت باید با امضاء رئیس جمهور مشروعیت یابد هیچ نهاد و حزب دیگر صلاحیت ندارد تا به آن مشروعیت بخشد؛ لذا منطق حکم میکند که یگانه مرجع با صلاحیت حل منازعات و درگیری که به صلح منجر شود دولت افغانستان است نه کدام نهاد سیاسی.