مردم افغانستان به شما نگاهی فراتر از یک فرستادهی وزارت خارجهی امریکا برای صلح دارد
آقای خلیلزاد!
نگاهِ مردم افغانستان و میلیونها جوانی که طی این هفده سال در فضای پساطالبانیِ این کشور تحصیل کردند، کتاب خواندند و شخصیتِ ذهنی و ایدههای اجتماعی-سیاسیشان را رنگ و رونق بخشیدند، به شما نگاهی فراتر از یک فرستادهی وزارت خارجهی امریکا برای صلح است. آنها شما را هموطنی حساب میکنند که جدا از انجام مأموریت و دستور سازمانی خود، قلبتان برای آیندهی افغانستان و مردمانش میتپد. ولی از آنجا که این خیال در دنیای سیاست محلِ چندانی از اعراب ندارد، ناچارم شما را صرفاً یک امریکاییِ وفادار به نظام سیاسیِ ایالات متحده و دستورکارِ وزارت خارجهی این کشور بهحساب آورده و سخنانی را با شما، با منطقِ سیاست و دادههای تاریخیِ آن مطرح کنم.
مرور اخبار صلحِ افغانستان در محور مذاکراتی که میان شما و طالبان جریان یافته، خبر از نوعی انقلاب در جهتِ منفی میدهد که اگر در یک سرِ آن، افغانستان و جامعهی جوانِ ما قرار دارد که قرار است نظام سیاسی و ارزشیشان به گذشته برگردد، در سرِ دیگرِ آن ابرقدرتِ امریکا قرار گرفته که گویا میخواهد از شعارها و داعیههای تاریخی و جهانیاش مبنی بر آزادی و دموکراسی عقب بنشیند.
آقای خلیلزاد!
هفده سال پیش، امریکا درحالی وارد افغانستان شد که شعار نابودی تروریسم و حمایت از دموکراسی در افغانستان و سراسر جهان، به این ورود جاذبهی فراوان و چشماندازی دلنواز بخشیده بود. البته این شعارها مصادیقِ تاریخی داشتند و دارند و امریکا در مهمترین برهههای تاریخی، با ورود به میدانهای جنگوصلح، نقاط عطفی را خلق کرده که تا به امروز در کارنامهی این کشور میدرخشد. ایفای نقشِ امریکا در پایان بخشیدن به جنگ اول جهانی و برقراری صلح متکی به اعلامیهی ویلسون و وارد شدن به جنگ جهانی دوم و احیای اقتصاد جهانی، سرفصلِ شهکاریهایِ تحسینبرانگیزِ این کشور در سدهی بیستم است که تا کنون اعتبار و عظمتِ امریکا را تذکر میدهد.
اما طنز تلخِ نقشآفرینیهایِ جهانی امریکا، هم برای این کشور و هم برای جامعهی جوان افغانستان، گویی با وقوعِ حادثهی ۱۱ سپتامبر در آغازین سالِ سدهی بیستویکم رقم خورده و ما اکنون پس از هفده سال حضورِ استراتژیک و پُر از وعده و امیدِ این کشور در افغانستان، در آیینهی مذاکراتِ صلح طالبان امریکا تلخیِ آن را به تماشا نشستهایم و مردم امریکا نیز فروپاشیِ اعتبارِ صدسالهای را به نظاره خواهند نشست که در آن روحِ اعلامیهی ویلسون تاراج و تندیسِ آزادی بیفروغ خواهد شد.
در گفتوگوهای صلح شما و طالبان، نشانههای زیر در کمالِ ناباوری در حال ظهور است:
درماندهگی امریکا در جنگ با تروریسمِ طالبانی ناتوانی از تعقیبِ صلحِ پایدار در جنبِ وفاداری به آزادی و دموکراسی
تسلیم در برابر پاکستان و نگاه ابزاری این کشور به طالبان به فراموشی سپردنِ پیمان استراتژیک با دولت افغانستان و از همه مهمتر: کنار گذاشتن مسوولیت جهانی و بینالمللگرایی لیبرال.
آقای خلیلزاد!
حافظهی تاریخی مردم افغانستان، هنگامی که میتواند رویدادهای چندهزارساله را ثبت و بررسی کند و پندها و نشانههای فراوانی را از آنها بیرون بسازد، ثبت و تحلیلِ حضور هفدهسالهی امریکا در افغانستان و داوری پیرامونِ آن برایش کارِ سهل و سادهای خواهد بود. هفده سال پیش، ایالات متحده جامعهی جوانِ ما را با هزاران وعده و امید، در سرخوشیِ نابودیِ گروه تروریستی طالبان فرو برد اما اکنون به بهای تعطیلِ دموکراسی در افغانستان، حاضر شده با این گروه صلحوسازش کند. یک سال پیش، دولتِ شما و آقای ترامپ برای پاکستان به عنوان پناهگاهِ اصلیِ طالبان و تروریسم و منبعِ صدورِ ناامنی به افغانستان، خطونشانهایِ بسیار کشید و از استراتژی تازهای در جنوب آسیا خبر داد، ولی اینک تمام مذاکراتِ صلح را در هماهنگی و استعانت از پاکستان به پیش میبرد؛ همان کشوری که طبق اظهارات دونالد ترامپ، کمکهای میلیاردی امریکا را زیر نامِ مبارزه با تروریسم دریافت میکند و خلاف آن، به تقویتِ تروریسم و بازی ابزاری با آن میپردازد. ایالات متحده بهرغم آنکه سالهاست در یک رابطهی استراتژیک با دولت افغانستان به سر میبرد و مطابق پیمان استراتژیکِ امضا شده میان دو دولت، موظف است که از حاکمیت و امنیتِ ملی افغانستان در برابر تهدیدها و تعرضاتِ بیرونی دفاع کند؛ اما اکنون خود تصمیمهای استراتژیکش در قبالِ افغانستان را در میز گفتوگو با طالبان و رایزنی با کشورهایی تنظیم میکند که در صددِ سلب حقِ تعیین سرنوشت از دولت و ملتِ افغانستان استند. از اینها فراتر، پایهی اساسیِ منطقِ سیاست خارجیِ دولتِ امریکا را «لیبرالیسم» تشکیل میدهد که بر اساس آن، دولتِ شما مسوولیت و رسالتِ جهانی دارد که با گسترش دموکراسی، حقوق بشر و خودمختاری ملی، از «آزادی» در عرصهی بینالملل پشتیبانی کند؛ اما اینک شما در گفتوگوهایتان با نمایندهگان طالبان، صرفاً دغدغهی «امنیت ملی امریکا» را مطمح نظر قرار دادهاید و جایگاه ویژهای برای ادامهی دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و خودمختاری ملیِ افغانستان قایل نشدهاید.
آقای خلیلزاد!
اینها نکاتِ کوچکی نیستند که از چشم مردم افغانستان پنهان بمانند و مهمتر اینکه دولتِ امریکا آنقدر بزرگ است که کوچکترین تغییر و تخطی در اصول سیاست خارجی و شعارها و داعیههای تاریخی-جهانیاش، جهان را متوجهِ خود بسازد. صلح برای همهی افغانها که زخمِ سالها جنگ و ویرانی را بر پیکر دارند، یک امرِ مبارک و قابل حمایت است اما به این شرط که هیچ خطِ سرخی را نشکند و عاقلانه و پایدار و رو به آیندهای تعالیبخش باشد. از اینرو پرسشِ من و میلیونها جوانی که هفده سال در مشقِ آزادی و دموکراسی نفس کشیدهایم، از دولتِ شما این است: صلحی که امریکا و طالبان به دنبالِ آن هستند و کشورهای همسایه و منطقه نظیر پاکستان برای آن زمینهسازی میکنند، تا چه اندازه دغدغههای جامعهی جوان و ترقیخواهِ افغانستان را در نظر گرفته و از آن فراتر، تا چه اندازه آبرو و اعتبار جهانیِ امریکا را تضمین خواهد کرد؟
پاسخ به این پرسش، در قالب کلامِ شفاهی و متنِ دیپلماتیک نمیگنجد، چرا که شما بهراحتی میتوانید بگویید و بنویسید که تمامِ نگرانیهای مردمِ افغانستان را در نظر گرفتهایم. از اینرو این پرسش، صرفاً با تصمیمگیریها و اقدامات عملیِ ایالات متحدهی امریکا پاسخِ نهاییِ خود را خواهد یافت. و پاسخ نیز خالی از این دو گزینه و احتمال نخواهد بود: صلح افغانستان اگر در صحنهی عمل به اصول و ارزشهایِ جهانشمولِ امریکایی و دغدغههای جامعهی جوانِ افغانستان وفادار ماند، عروجی دوباره برای امریکا و اگر خلافِ اصولِ جهانیِ امریکا و مطابق نقشهی پاکستان اِعمال گردید، سقوطی تازه در عرصهی بینالملل برای این ابرقدرت خواهد بود!
منیره یوسفزاده، فعال سیاسی