چرا مردان در حمایت از زنان معترض به سرک ها نمی آیند؟
دو سال از حاکمیت طالبان بر افغانستان میگذرد. طالبان در این مدت، با اعتراضات گستردهی زنان مواجه بودهاند. زنان با استفاده از هر وسیلهای که در دسترس داشته، علیه حکومت طالبان صدا بلند کردهاند؛ به خیابانها آمدند و در برابر تفنگ طالبان ایستادند، در مکانهای سربسته علیه تفکر طالبانی شعار دادهاند و با نمایش رقص بهگونهی هنری فرمانهای رهبر طالبان را نادیده گرفتهاند.
در این میان اما حضور مردان در کنار زنان بسیار کمرنگ بوده است. مردان، جز آنانی که در جبهات جنگ مشغول نبرد گرم با طالبان بوده، در سطح اعتراضات مدنی-خیابانی چندان با زنان همراه نبودهاند. در اکثر موارد، مردان به خیابانها نیامدهاند و حتا از مکانهای امن هم صدای اعتراض رسایی بلند نکردهاند. چه چیزی مردان افغانستان را از این کار بازمیدارد؟ این پرسش را با بعضی از باشندگان پایتخت در میان گذاشتیم.
کبیر یک فلزکار است. او مکتب را تمام کرده و تصمیم دارد تحصیلاش را ادامه بدهد. با وجودی که با مشکلات زندگی زیر حاکمیت طالبان دستوپنجه نرم میکند، هنوز به درس و بحث علاقه دارد. سعی میکند خبرهای مهم شبانهروزی را دنبال کند. بحثهای سیاسی در تلویزیونها را ببیند. و در کنار چکشزدن بر فلز برای ساختن دری یا پنجرهای، قوهی درک و تحلیل خود را نیز تقویت کند. او در پاسخ به این پرسش میگوید که اعتراضات زنان در برابر حکومت طالبان را از اول دنبال کرده است و از آنان حمایت میکند. خودش هم «اگر فرصت مناسب دست بدهد»، در اعتراضات اشتراک خواهد کرد.
کبیر در این زمینه میافزاید: «من سرپرست فامیلم هستم. پدر ندارم. برادر کلان هم ندارم. باید کار کنم تا مادر و خواهرانم را حمایت کنم. مشکل اساسی من که نمیتوانم در اعتراضات شرکت کنم شرایط سخت اقتصادی است.»
حبیب جوانی است که پابهپای پیشرفت تکنولوژی بزرگ شده و اکنون نیز در این حوزه فعالیت دارد. در گذشته -پیش از سقوط کابل بدست طالبان- او اهل خبر و بحثهای سیاسی نبوده است. در پی سقوط کابل اما او به قول خودش، به یک نوع بیداری سیاسی دست مییابد. اوضاع و تحولات کشور برای او حساسیتبرانگیز میشود و بذر اندیشهی سیاسی را در ذهن او میکارد. روی رویدادهای تاریخی کشور بیشتر تأمل میکند و فرمانهای ملا هبتالله، رهبر طالبان صفرویکهایی را در ذهن او به جنبش درمیآورد و از خود میپرسد: «این سیاستها آیندهی کشور را به چه مسیری میکشاند؟»
حبیب میگوید عموم مردم از حاکمیت طالبان راضی نیستند. در دلهایشان میخواهند علیه حکومت طالبان تظاهرات کنند؛ اما در نبود یک رهبری مناسب سودی برای مردم ندارد. و بیشتر از پیش از سوی طالبان سرکوب خواهند شد.
حبیب در مورد چرایی و چگونگی اعتراضات علیه حکومت طالبان میافزاید: «اکنون افغانستان به یک قفس تبدیل شده است. به راحتی نمیشود اعتراض کرد؛ با وجودی که اکثر جوانان آماده هستند و از طالب کینه به دل دارند. مردم به هیچ وجه طالب را نبخشیدهاند. فعلا از هراس خرابشدن وضعیت برای فامیلهای خود کاری نمیتوانند. مردم پشتیبانی درست ندارند.»
خانم ممتاز از زنان آرایشگر است. او اکنون، پس از محرومیت از تحصیل و کار، به جمع زنان معترض پیوسته است. به نظر خانم ممتاز، غالب پسران و مردان در افغانستان، در جوامع سنتی و بهشدت تقلیدی بزرگ شدهاند. اگر همگام با زنان در تظاهرات اشتراک نمایند، از طرف خانواده، قوم و خویش و اهالی منطقه بیغیرت شمرده شده و مورد تمسخر قرار میگیرند. «بنابر همین سنتهای ناپسند، پسران ترجیح میدهند اعتراض نکنند».
زینب سخیزاده با اشاره به اینکه مردان خود باید دست بهکار شوند و فعالیتهای اعتراضی برپا کنند، میگوید که این مسأله در جوامع مختلف دلایل گوناگون دارد. او میافزاید: «در برخی اعتراضها پسران حضور داشتند، اما وقتی از سوی نیروهای طالبان بازداشت شدند، بهشدت مورد ضربوشتم قرار گرفتند. ولی اکنون اعتراضها و جنبشها رنگ زنانه به خود گرفته است و انگار تاریخ اکنون نوبت را به زنان داده است تا بهپا خیزند و نشان بدهند که از هیچکسی کم نیستند و در برابر بیعدالتیهای رژیم طالبان ایستادگی میکنند.»
خالق دانشجو بود که طالبان کابل را تصرف کردند و برای او دانشگاه، از آن پس، اصالتاش را از دست داده است. مفهوم اکادمیک دانشگاه در نگاه او فروریخته و سعی دارد اتاقاش را فضای دانشگاهی ببخشد. او میگوید هرگونه انتقاد و اعتراض در برابر فعالیتهای فراقانونی هر حکومتی حق شهروندی ما است. او دو سمستر حقوق خواند و اکنون حقوق شهروندی او در چهاردیواری اتاقاش محصور شده است. او با سخنان جواد سلطانی، در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز همنظر است.
خالق میگوید: «من با سخنان استاد سلطانی موافقم. به مسألهی مقاومت نه دید حماسی و رمانتیک داشته باشیم و نه هم نسبت به آن مأیوس باشیم. به فکر فراگیرکردن مقاومت و مؤثریت آن باشیم. ظرفیتهای مقاومتگران بیشتر از آنچه که هست، گسترش یابد. افرادی که واقعا متعهد به مبارزه هستند شناسایی شوند و نیروهای ذهنیشان در عمل پیاده شود. بدون شک، هر زمانی که صدای مقاومت بلندتر شود و کوهها نیز با آن همصدا شوند، بسیاریها به این جریان خواهند پیوست.»
نصیر خوراکهفروشی دارد. بهباور او، شرایط اکنون هیچ فرقی با شرایط دورهی جمهوریت ندارد. آن زمان کاروبار درستی نبوده است و اکنون هم شرایط اقتصادی مردم کموبیش همانطور است. اوضاع به هر سمتی که در حرکت باشد، برای او هیچگونه تفاوتی ندارد. شباش را روز میکند و روزش را هم شب. زندگی را همینگونه میخواهد سپری کند. او از باورهای بیطرفانهاش میگوید: «چاره چیست؟ شرایط همین است. باید بسازیم. عادت کنیم. طالبها باشند یا نباشند زندگی ما همین است.»
مجید برهانی، استاد دانشگاه و آگاه امور حقوقی میگوید احتمالا عوامل مختلفی در این میان تأثیرگذار باشد. در کلیت ماجرا به نظر میرسد که در جامعهی افغانستان وجوه مردسالاری غلبه دارد و از این منظر زنان و فعالیتهای زنان و مطالبات آنان کم دیده میشوند و بهایی چندانی به آن داده نمیشود. بهباور آقای برهانی، عامل دیگری که میتواند نقش داشته باشد این است که مردان آگاهتر و دارای دغدغه که میتوانستند چنین اعتراضاتی را ساماندهی کنند، اغلب از کشور خارج شدهاند و آنانی که در داخل ماندهاند نیز با توجه به شرایط اختناق حاکم جرأت نمیکنند دست به چنین کاری بزنند.
آقای برهانی میافزاید: «مرتبط به نکتهای دوم، هزینهی اعتراض برای مردان نسبت به زنان در شرایط فعلی بیشتر است و برخوردی به مراتب خشنتر و آسیبزاتر با مردان صورت میگیرد. این نیز میتواند بهعنوان بازدارنده عمل کند. علاوه بر آن، مردانی هستند که مخالف این نظام اند و آمادهی فعالیتهای اعتراضی هستند، ولی انگار شیوهی اعتراض به خیابانآمدن را مناسب و تأثیرگذار نمیدانند و دنبال امکانهای بدیل چون اقدامات مسلحانه و پیوستن به گروهها و جبهههای مخالف گروه حاکماند. کما اینکه بعضی از مردان به این جبههها پیوستهاند.»
رضا جعفری، فعال سیاسی باور دارد که عدم حضور پسران و مردان در خیابانها برمیگردد به سوءمدیریت زنان معترض. به نظر او، اعتراضها شکل میگیرد، اما بیشتر بر جنبهی زنانهی اعتراضات تأکید میشود و به نحوی از سوی زنان، حضور مردان نادیده گرفته میشود. «اعتراضهای مدنی زنان در مخالفت به حاکمیت کنونی ستودنی است، اما مدیریت درستی صورت نگرفته است. و احتمالا پسران بنابر همین دلیل نتوانستهاند یا نخواستهاند در کنار زنان دست به اعتراض بزنند و صدای عدالتخواهیشان را بلند کنند.»