افغانستانبرگزیده های سایتتحلیلتیتر یک

کابل در پیشـگاه جـلاد خود

حکمتیار به کابل می‌‌آید؛ این تیتر اخبار کابل است. هیچ‌کسی از این که یکی از گروه‌های مسلح، سلاح به زمین گذاشته است، خوشحال نیست. چون، همه از او خاطرات خونینی در دل دارند. برای نخستین بار است که نوعی از نارضایتی و نفرت عمومی‌ در برابر آمدن یکی از قومندانان سابق کابل در این سطح نمایان می‌‌شود. ولی کابل قربانی سیاستمداران بی‌شماری است. گلبدین یکی از آنها است، اما نامدارترین‌شان.
همه می‌‌گویند که «قصاب کابل» باز می‌‌گردد. او کسی بود که برای شکست دولت جمعیت در کابل، مردم شهر را به گلوله می‌‌بست. آیا همین همه را غصه‌دار ساخته است؟ اما او تنها مردم این شهر را نمی‌‌کشت. مگر کابل از شرق و غرب و جنوب به گلوله بسته نمی‌شد؟ مگر همه برادران محترم تنظیمی‌ کابل را به راکت نمی‌‌بستند؟ البته، اعتراف می‌کنم که حکمتیار از همه ترسناک‌تر و قدرتمندتر بود. چرا؟ چون راکت‌هایش از چهارآسیاب ما را در مرکز کابل هدف قرار می‌داد. ولی برای دیگران در دشت برچی و افشار و سیلو و قوای مرکز راکت‌های «تنظیم‌های محترم» دیگر خطرناک بود. در آن سال‌های دوزخی همه تفنگداران محترم تنظیمی‌ به جان کابل و مردمش افتاده بودند.
بازیگر بد
شاید از حکمتیار از آن رو با اکراه در سرخط اخبار سخن زده می‌شود که از کنفرانس بن عقب ماند، هوش سیاسی لازم را نداشت و به بن نماینده نفرستاد. رفت پشت طالب و القاعده و خیال کرد که از سوراخ آنها به قدرت می‌رسد. شاید فکر کرد که وقتی با طالبان ایتلاف کند، امریکایی‌ها جدی‌اش می‌‌گیرند و برایش سهم بزرگی از حکومت می‌دهند. ولی اشتباه کرد: اگر می‌‌خواست که همه نقش او را در جنگ‌های کابل فراموش کنند و اکنون به عنوان یکی از «رهبران محترم جهادی» نام برده شود، باید در بن، در زیر سایه خلیلزاد، جایی برای خود پیدا می‌کرد. حتا اگر جمعیت جلوش را می‌‌گرفت و نماینده‌اش را از بن بیرون می‌کرد، کارت قومی‌ را بازی می‌کرد و خلیلزاد نماینده‌اش را در صدر می‌‌نشاند. برای همین حکمتیار سیاستمدار بدی بود و است.
همه با اکراه در اخبار از حکمتیار حرف می‌‌زنند. چون روایت غالب این است: او جنگ را شروع کرد، زیاده‌خواهی کرد و به خاطر قدرت وارد یک جنگ خونین داخلی شد. این روایت فاتحان کابل است. اما برخلاف روایت غالب، برای من که جنگ‌های کابل را زیسته‌ام و بارها از یک قدمی‌ مرگ جسته‌ام، تمام تفنگداران محترم تنظیمی‌ ۱۳۷۲ کابل، نمادی از تساهل و صلح‌طلبی، تقسیم قدرت و دموکراسی نبودند. یک رهبر محترم تنظیمی‌ با برادر دیگر تنظیمی‌ ایتلاف می‌‌کرد و کابل را راکت‌باران می‌کردند و در کوچه کوچه‌ی این شهر خونین، یک دیگر را می‌کشتند. هیچ‌کسی حاضر نبود که قدرت را تقسیم کند. منطق همه یکی بود: چند وزارت به من می‌‌رسد؟ این وزارت‌خواهی توام با راکت‌باری و جنگ کوچه به کوچه بود.
منطق قومی‌ سرخط اخبار
پس سوال ما این است که چرا تنها از حکمتیار با این همه اکراه در سرخط اخبار حرف زده می‌‌شود؟ چرا نویسندگان محترم سرخط اخبار کابل از آنانی که همانند حکمتیار راکت‌باری و خون‌افشانی کردند، با اکراه حرفی نمی‌‌زنند؟ خوب، منطق سرخط اخبار با قدرت، با آن که پول و کرسی دولت دارد، مرتبط است؛ با قومیت و کینه‌ورزی‌های تباری مرتبط است. اگر راکتی از غرب کابل فیر شد، عین عدالت و دفاع از مردم خود بوده است، ولی اگر از کوه تلویزیون فیر شد، جنایت بوده است. اگر ملیشه‌های چهارآسیابی به مردم تجاوز کرده‌اند و افراد بی‌گناه را کشتند، جنایت بوده است ولی اگر ملیشه‌های غرب و شرق و مرکز چنین کاری کرده‌اند، در برابر آن در سایت‌ها و روزنامه‌ها و صفحات فیس‌بوک سکوت مطلق است. چرا؟ چون، ما-مردم عادی و تحصیلکرده جامعه- با یکی از این جناح‌‌‌ها ارتباط قومی‌، مذهبی و سیاسی داریم.
پس منطق اخلاقی سرخط اخبار کابل دچار مشکل است. ما فقط جنایتکار قوم مقابل و جناح سیاسی مقابل را می‌بینیم و بس. جناح ما و قوم‌ها هر کاری در کابل کرد، حتما توجیهی برای آن است. ولی ما قربانیان کابل یک حرف را همیشه تکرار می‌کنیم: وقتی راکت‌های خود را بالای مناطق مسکونی فیر می‌کردید، باید می‌دانستید که جنایت اتفاق می‌‌افتد، مردم ملکی کشته می‌‌شوند، خانه‌ها ویران می‌شوند و پایتخت به تل خاک مبدل می‌‌شود. وقتی برای پیروزی در جنگ از جنایت ملیشه‌های‌تان چشم می‌‌پوشیدید، وقتی آنها به زن و دختر مردم تجاوز می‌کردند و شما در قرارگاه‌های سیاسی-نظامی‌‌تان از کنار آن بی‌تفاوت می‌‌گذشتید، وقتی سربازان تان مردم را به نام هزاره و ازبک و اوغان و پنجشیری و شمالی وال و….. از موتر پایین می‌کردند و می‌کشتند، باید می‌دانستید که برای جنگ راه حل پیدا کنید و از جنایت علیه انسانیت جلوگیری کنید.
وقتی کابل ویران شد، طالب و پنجابی تمام برادران محترم را از کابل بیرون راندند، همه به فکر وحدت ملی و انتخابات و گفتگوهای صلح افتادند. آنانی که در پشاور باید روی اجماع ملی و حکومت مردمسالار به نتیجه می‌رسیدند و جنگ را آغاز نمی‌کردند، اکنون پس از شکست مفتضحانه در جنگ خونین چهارساله کابل پشیمان شدند، دشمنان خونین، برادران خونی و قرآنی یک دیگر شدند؛ بلی منطق سیاست افغانی همین‌قدر وقیح و پیش پا افتاده است.
ما قربانیان شهر کابل می‌گوییم که خانه از پای بست ویران است. اگر تنها گلبدین معادل جنایت و جلادی در کابل است، این یک منطق کلیشه است. جنایت جنگی را از پلیگون‌های پلچرخی آغاز و تا امروز ادامه بدهید. عفو حکمتیار نقطه سیاه در تاریخ کابل است، ولی سیاه‌تر از آن منشور همدیگر‌بخشی است که در پارلمان تصویب شد؛ منشوری که تمام جناح‌های جنگی یک‌دیگر را بخشیدند و از پیگرد عفو کردند؛ عفوی که همان قدر شامل رفقای پلیگون‌ساز پلچرخی می‌شود که شامل برادران تنظیمی‌ و طالبی. از آن پس طرح عدالت برای قربانیان در سرخط اخبار کابل معنای خود را از دست داده است و امید برای به رسمیت شناختن درد و رنج آنها برای همیشه نابود شده است؛ اصل موضوع این است نه بازگشت دیرهنگام حکمتیار به کابل.
۸ صبح

نرخ اسعار خارجی نرخ اسعار خارجی در بدل پول افغانی
دکمه بازگشت به بالا
بستن