در آخرین شب که اعدام میشد خیلی خوشحال بود. نیم شب بود که از ما برنج و گوشت مرغ خواست، هنگامیکه ما آنهارا آوردیم و به اشتیهای خیلی خوب خورد و بعد عسل و آب جوش هم خواست که عسل را با آب جوش یکجا نمود

دکمه بازگشت به بالا
بستن